هوش مصنوعی: این شعر از مولانا بیانگر احساس تنهایی و ناامیدی شاعر پس از از دست دادن یاران و دوستان خاص است. او از قفس وجود خود می‌نالد و از نبود وفا و ماندگاری در دنیا شکایت می‌کند. شاعر به از دست دادن امیدها و آرزوهایش اشاره می‌کند و از گذر سریع عمر و بی‌میلی به وصال عزیزان سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی شود. همچنین، موضوعات مرتبط با ناامیدی و تنهایی نیاز به بلوغ فکری دارد.

قطعه شمارهٔ ۷۹

ای مرغ جان طلب کن ازین آتشین قفس
راه برون شدن که تو را هم قفس نماند

زان دوستان خاصی که دیدید در دیار
دردا که در دیار وفا هیچ کس نماند

یاران نازنین همه رفتند و هیچ یک
زان همرهان به طالع من باز پس نماند

گوش دارا، مدار درین کاروان سرا
کاینجا به غیر ناله زار جرس نماند

آب بهار عیش و گل بخت ما بریخت
زین هر دو یادگار به جز خار و خس نماند

یاری که دم توان زد ازو بود صدر دین
دم درکش ای زمانه که جای نفس نماند

سرمایه امید من او بود در جهان
رفت و امید من به جهان زین سپس نماند

شد عمر خوار در نظر ما که بعد ازو
ما را به وصل هیچ عزیزی هوس نماند
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۷۸
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.