هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان عشق و ارادت خود به معشوق (شاه یا خداوند) می‌پردازد. او از دوری و فراق شکایت دارد و از درد نادیدن معشوق می‌نالد. با این حال، با وجود تمام رنج‌ها، همچنان به عشق و وفاداری خود پایبند است و دعاگوی معشوق می‌باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

قطعه شمارهٔ ۱۲۴

شاها از میان جان و دل بیگاه و گاه
من دعایت با دعای قدسیان پیوسته‌ام

با وجود ابر احسانت که بر من فایض است
راستی از منت دور فلک وارسته‌ام

ای خداوندی که رنگ و بوی بزمت چون بدید
گفت گل بر خود چه می‌خندی که اینجا دسته‌ام

درد چشمی ناگهانم خاست و اندر خانه‌ای
تنگ و تاری همچو چشم خویشتن بنشسته‌ام

کرده‌ام عادت به چشم و سر به درگاه آمدن
زان نمی‌آیم که چشمم بسته و من خسته‌ام

چشم‌های بنده از نادیدنت دیوانه‌ام
هر دو را زان روی چون دیوانگان بر بسته‌ام

دولتت بادا ابد پیوند و خود باشد چنین
بارها عقل این سخن در گوش گفت آهسته‌ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قطعه شمارهٔ ۱۲۳
گوهر بعدی:قطعه شمارهٔ ۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.