۳۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۸۴

سَری بَرآر که تا ما رَویم بر سَرِ عیش
دَمی چو جانِ مُجَرَّد رَویم در بَرِ عیش

زِ مرگِ خویش شنیدم پیامِ عیشِ اَبَد
زِهی خدا که کُند مرگ را پَیَمبَرِ عیش

به نامِ عیش بُریدند نافِ هستیِ ما
به روزِ عید بِزادیم ما زِ مادرِ عیش

بِپُرس عیش چه باشد؟ بُرون شُدن زین عیش
که عیشِ صورت چون حَلْقه‌یی‌‌ست بر دَرِ عیش

دَرون پَرده زِ اَرْواحِ عیش صورت‌هاست
زِ عکسِ ایشان این پَرده شُد مُصَوَّرِ عیش

وجودِ چون زَرِ خود را به عیش دِهْ نه به غم
که خاکْ بر سَرِ آن زَر که نیست دَرخورِ عیش

بگویَمَت که چرا چَرخ می‌زَنَد گَردون
کی‌اَش به چَرخ دَرآوَرْد؟ تابِ اَخْتَرِ عیش

بِگویَمَت که چرا بَحرْ موج در موج است
کی‌اَش به رَقص دَرآوَرْد؟ نورِ گوهرِ عیش

بِگویَمَت که چرا خاکْ حور و وِلْدان زاد
که داد بویِ بِهِشتَش؟ نَسیمِ عَنْبَرِ عیش

بِگویَمَت که چرا بادْ حَرفْ حَرف شُده‌ست
که تا وَرَقْ وَرَق آیی سَبُک زِ دَفترِ عیش

بِگویَمَت که چرا شب تُتُق فُروآویخت
که گِردَک است و عروسی بگیر چادَرِ عیش

بِگُفتَمی سِرِ پنج و چهار و هفت وَلیک
به یک دو لَعْب فُرومانده‌‌‌ام به شِشْدَرِ عیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.