۳۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۲۸۶

شِنو زِ سینه تَرَنگا تَرَنگِ آوازش
دلِ خَراب طَپیدن گرفت از آغازش

به بَر گرفت رَباب و زِ سَر نَهاد کُلَه
زِ دست رفت دلِ من چو دید سَر بازَش

دل از بِریشَمِ او چون کَلا به گَردان است
کَلابه ظاهر و پنهانْ زِ چَشم قَزّازَش

دو سه بِریشَم ازین اَرْغنون فُروتَر گیر
که تُند می‌رَسَد آوازِ عقل پَردازش

بِدان که تَنْ چو غُبار است و جانْ دَرو چون باد
وَلیک فِعْلِ غُبارِ تَن است غَمّازَش

غُبارْ جان بُوَد و می‌رَسَد دِگَر جانی
که ذَرّه ذَرّه به رَقص آمده‌‌ست از آوازش

جهانْ تَنور و دَرو نان‌هایِ رنگارنگ
تَنور و نان چه کُند آن کِه دید خَبّازش؟

زِ سینه نیست سَماعِ دل و زِ بیرون نیست
فِداتْ جانَم هر جا که هست بِنْوازَش

شبی به طَنْز بِگُفتم دِلا به مَهْ بِنِگَر
که هست مَهْ را چیزی زِ لُطفِ پَروازش

چو آفتاب نَهان شُد به جایِ او بِنَهَند
چراغَکی که بُوَد شب شَراراَنْدازش

به هر دو دستْ دل از ماهْ چَشمِ خود بِگْرفت
که دلْ زِ غَیرتِ شَهْ واقِف است و از نازش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.