هوش مصنوعی: در این متن، گفت‌وگویی بین دو شخصیت به نام‌های «یکایک» و «مهراب» صورت می‌گیرد. یکایک از مهراب می‌خواهد که برای حل مشکلی که دارد، چاره‌ای بیندیشد و در ازای آن، به او پاداش بزرگی می‌دهد. مهراب ابتدا ابراز تردید می‌کند و خطرات راه را برمی‌شمارد، اما پس از مشاهده عشق و اصرار یکایک، تسلیم شده و قول همکاری می‌دهد. آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کنند که به صورت ناشناس و مانند تاجران سفر کنند تا به مقصد برسند. در پایان، با طلوع صبح، نمادی از امید و شروع جدید توصیف می‌شود.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و استعاری است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و توصیفات ممکن است نیاز به درک ادبی بالاتری داشته باشند.

بخش ۲۲ - از خواب گفتن جمشید با مهراب

یکایک باز گفت: ؟«ای صورت انگیز
کنون این چاره را رنگی برآمیز

چو حاصل کرده‌ای رنگ نگارم
یکی نقشی، به دست آور نگارم

تو این رنج مرا گر چاره سازی
ز هر گنجت ببخشم بی‌نیازی»

چو مهراب این سخن را از شاه بشنید
زمانی در درون خود بپیچید

جوابش داد «این کاری عظیم است
درین صورت بسی امید و بیم است

ز چین تا روم راهی بس دراز است
همه راهش نشیب اندر فرازست

درین ره بیشه و دریا و کوه است
ز دیو دد گروه اندر گروه است

ملک را رفتن آنجا خود نشاید
به ننگ و نام کاری بر نیاید»

ملک را خوش نیامد کار مهراب
شد از گفتار پیچا پیچ در تاب

جوابش داد: «این گفتار سست است
قوی رایت ضعیف و نادرست است

نمی‌باید در امید بستن
نمی‌شاید دل عاشق شکستن

ترا باید بزرگ امید بودن
چو سایه در پی خورشید بودن

درین ره نیز خواهم شد چو خنجر
به سر خواهم برید این ره سراسر»

چو مهراب آتش کین ملک دید
به پیشش روی را بر خاک مالید

که: «ممن طبع ملک می‌آزمودم
در راز و درونی می‌گشودم

چو دانستم که عشقت پای بر جاست
کنون این کار کردن پیشه ماست

رکاب اندر رکابت بسته دارم
عنانت با عنان پیوسته دارم

به هر جانب که بخرامی روانم
به هر صورت که فرمایی بر آنم

کنون باید بسیج راه کردن
شهنشه را ز حال آگاه کردن

بضاعت بردن از هر جنس با خویش
گرفتن پس در طریق روم در پیش

به رسم تاجران در راه بودن
نمی‌شاید درین راه شاه بودن

درین معنی سخن بسیار گفتند
از آن گفت و شنید آن شب نخفتند

سحر چون رایت از مشرق برافراشت
فلک زیر زمین گنجی روان داشت

کلید صبح در جیب افق بود
برآورد و در آن گنج بگشود

برون آورد درج لعل پر زر
ز لعل و زر زمین را ساخت زیور
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱ - غزل
گوهر بعدی:بخش ۲۳ - اجازه سفر خواستن جمشید
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.