هوش مصنوعی:
این متن عرفانی و معنوی، خطاب به یک شخصیت الهی یا عارف بزرگ است که به عنوان نجاتدهنده و راهنمای روحها توصیف شده است. شاعر از عشق الهی، جمال و جلال خداوند، و نیاز انسان به هدایت و درمان روحی سخن میگوید. همچنین، از تضاد بین لطف و قهر الهی و سردرگمی انسان در برابر این دو جنبه صحبت میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات و مفاهیم عرفانی دارد. بنابراین، برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است.
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰
ای ناطقِ الهی و ای دیده حَقایق
زین قُلزُمِ پُرآتش، ای چاره خَلایِق
تو بَسْ قدیمْ پیری، بَسْ شاهِ بینَظیری
جان را تو دستگیری از آفَتِ عَلایِق
در راهِ جانْ سِپاری، جانها تو را شکاری
آوَخ، کَز این شکاران تا جانِ کیست لایِق
مَخلوقْ خود کِه باشد، کَزْ عشقِ تو بِلافَد؟
ای عاشقِ جَمالت، نورِ جَلالِ خالِق
گویی چه چاره دارم؟ کان عشق را شکارم
بیمارِ عشقِ زارم، ای تو طَبیبِ حاذق
لُطفِ تو گفت پیش آ، قَهرِ تو گفت پس رو
ما را یکی خَبَر کُن، کَزْ هر دو کیست صادق
ای آفتابِ جانها، ای شَمسِ حَقِّ تبریز
هر ذَرّه از شُعاعَت، جانِ لُطیفِ ناطِق
زین قُلزُمِ پُرآتش، ای چاره خَلایِق
تو بَسْ قدیمْ پیری، بَسْ شاهِ بینَظیری
جان را تو دستگیری از آفَتِ عَلایِق
در راهِ جانْ سِپاری، جانها تو را شکاری
آوَخ، کَز این شکاران تا جانِ کیست لایِق
مَخلوقْ خود کِه باشد، کَزْ عشقِ تو بِلافَد؟
ای عاشقِ جَمالت، نورِ جَلالِ خالِق
گویی چه چاره دارم؟ کان عشق را شکارم
بیمارِ عشقِ زارم، ای تو طَبیبِ حاذق
لُطفِ تو گفت پیش آ، قَهرِ تو گفت پس رو
ما را یکی خَبَر کُن، کَزْ هر دو کیست صادق
ای آفتابِ جانها، ای شَمسِ حَقِّ تبریز
هر ذَرّه از شُعاعَت، جانِ لُطیفِ ناطِق
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.