هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوع مرگ و بی‌اعتباری دنیا می‌پردازد. شاعر از فردی سخن می‌گوید که مرگ را انکار می‌کند و خود را برتر از دیگران می‌پندارد، اما در نهایت مرگ از همه‌جا به سراغ او می‌آید. شاعر تأکید می‌کند که دنیا فانی است و انسان باید به دنبال حقیقت و دین راستین باشد تا به جاودانگی برسد. همچنین، شاعر از بی‌ارزشی دنیا و لزوم فروتنی و خدمت به دیگران سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی و عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۱۷

آن میرِ دروغین بین، با اَسپَک و با زینَک
شَنگینَک و مَنگینَک، سَر بَسته به زَرّینَک

چون مُنکِرِ مرگ است او، گوید که اَجَل کو، کو؟
مرگ آیَدَش از شش سو، گوید که مَنَم اینک

گوید اَجَلَش کِی خَر، کو آن همه کَرّ و فَر؟
وان سَبْلَت و آن بینی وان کِبْرَک و آن کینَک

کو شاهد و کو شادی؟ مَفْرش به کیان دادی؟
خِشت است تو را بالین، خاک است نِهالینَک

تَرکِ خور و خُفتن گو، رو دینِ حقیقی جو
تا میرِ اَبَد باشی، بی‌رَسْمَک و آیینَک

بی‌جانْ مَکُن این جان را، سَرگینْ مَکُن این نان را
ای آن کِه فَکَندی تو، دُر در تَکِ سَرگینَک

ما بستهٔ سَرگین دان، از بَهرِ دُریم ای جان
بِشْکَسته شو و دُر جو، ای سَرکَش خودبینَک

چون مَردِ خدا بینی، مَردی کُن و خِدمَت کُن
چون رنج و بَلا بینی، در رُخْ مَفَکَن چینَک

این هَجْوِ من است ای تَن، وان میر مَنَم، هم من
تا چند سُخَن گفتن، از سینَک و از شینَک

شَمسُ الْحَقِ تبریزی، خود آبِ حَیاتی تو
وان آب کجا یابد جُز دید‌هٔ نَمگینَک؟
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.