هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و جستجوی معنوی سخن میگوید. او از خرابیهای جهان و جنگها یاد میکند، اما تأکید میکند که گنج عشق و معنویت از این خرابیها مصون است. شاعر به خواننده توصیه میکند که به جای نگرانی از خرابیهای دنیوی، به عشق و معنویت روی آورد و از آن بهره ببرد. همچنین، او از اهمیت دل و عشق در رسیدن به آرامش و سعادت سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷
تَتار اگرچه جهان را خراب کرد به جنگ
خَرابْ گنجِ تو دارد، چرا شود دلْ تَنگ؟
جهانْ شِکَست و تو یارِ شِکَستگان باشی
کجاست مَستِ تو را از چُنین خَرابی نَنگ؟
فَلَک زِ مَستیِ اَمرِ تو روز و شب در چَرخ
زمین زِ شادیِ گنجِ تو خیره مانده و دَنگ
وظیفهٔ تو رَسید و نیافت راه زِ دَر
زِهی کَرَم که زِ روزَن بِکَردیاَش آوَنگ
شنیده ایم که شاهان به جنگ بِسْتانَند
ندیدهایم که شاهانْ عَطا دَهند به جنگ
زِسنگْ چَشمه رَوان کردهییّ و میگویی
بیا عَطا بِسِتان، ای دلِ فَسُرده چو سنگ
کِنار و بوسهٔ رومی رُخانْت میباید؟
زِ رویِ آیِنِهٔ دلْ به عشقْ بِزْدا زنگ
تَعلُّقیست عَجَب زنگ را بدین رومی
تَعلُّقیست نَهانی، میانِ موش و پَلَنگ
دَهان بِبَند که تا دلْ دَهانه بُگْشاید
فروخورَد دو جهان را به یک زمان چو نَهنگ
چو ما رَویم رَهِ دل هزار فَرسنگ است
چو خُطوَتَیْنِ دل آمد، کجا بُوَد فَرسنگ؟
اگر نه مَفْخَرِ تبریز، شَمسِ دینْ جویاست
چرا شود غَمِ عشقش مُوکِّل و سَرهنگ
خَرابْ گنجِ تو دارد، چرا شود دلْ تَنگ؟
جهانْ شِکَست و تو یارِ شِکَستگان باشی
کجاست مَستِ تو را از چُنین خَرابی نَنگ؟
فَلَک زِ مَستیِ اَمرِ تو روز و شب در چَرخ
زمین زِ شادیِ گنجِ تو خیره مانده و دَنگ
وظیفهٔ تو رَسید و نیافت راه زِ دَر
زِهی کَرَم که زِ روزَن بِکَردیاَش آوَنگ
شنیده ایم که شاهان به جنگ بِسْتانَند
ندیدهایم که شاهانْ عَطا دَهند به جنگ
زِسنگْ چَشمه رَوان کردهییّ و میگویی
بیا عَطا بِسِتان، ای دلِ فَسُرده چو سنگ
کِنار و بوسهٔ رومی رُخانْت میباید؟
زِ رویِ آیِنِهٔ دلْ به عشقْ بِزْدا زنگ
تَعلُّقیست عَجَب زنگ را بدین رومی
تَعلُّقیست نَهانی، میانِ موش و پَلَنگ
دَهان بِبَند که تا دلْ دَهانه بُگْشاید
فروخورَد دو جهان را به یک زمان چو نَهنگ
چو ما رَویم رَهِ دل هزار فَرسنگ است
چو خُطوَتَیْنِ دل آمد، کجا بُوَد فَرسنگ؟
اگر نه مَفْخَرِ تبریز، شَمسِ دینْ جویاست
چرا شود غَمِ عشقش مُوکِّل و سَرهنگ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.