۳۱۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۲۸

حَریفْ جنگ گُزیند، تو هم دَرآ در جنگ
چو سگْ صُداع دَهَد، تَن مَزَن، بَرآوَر سنگ

به خویش آی و چُنین خویش را خَلاوه مَکُن
که اینْت گوید گول است و آنْت گوید دَنگ

چه دست باشد کَزْ رو مگس نَدانَد رانْد؟
زِسُست طبْعیْ کِرمی نِمایَدش چو پَلَنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.