۳۳۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۳۳۲

توبه سَفَر گیرد با پایِ لَنْگ
صَبر فرو اُفْتَد، در چاهِ تَنگ

جُز من و ساقی بِنَمانَد کسی
چون کُند آن چَنگْ تَرنگاتَرَنگ

عقلْ چو این دید، بُرون جَست و رفت
با دلِ دیوانه کِه کردست جَنگ؟

صَدْرِ خَرابات کسی را بُوَد
کو رَهَد از صَدْر و زِ نام و زِ نَنگ

هر کِه زِاندیشه دِلارام ساخت
کَشتی بَرساخت زِ پُشتِ نَهنگ

وان کِه در اندیشهٔ یک جو زَر است
او خَرِ پالان بُوَد و پالْهَنگ

یارِ مَنی، زود فُروجَه زِ خَر
خَر بِفُروش و بِرَهان بی‌دِرَنگ

کونِ خَری، دُنبِ خَری گیر و رو
رو که کلیدی نَبُوَد در مَدَنگ

راز مگو پیشِ خَران، ای مسیح
باده سِتان از کَفِ ساقیِّ شَنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.