هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف عظمت و اسرار دل انسان می‌پردازد. شاعر از دل به عنوان یک کارستان پر از بت‌ها و عجایب یاد می‌کند که در آن هزاران موج از احساسات و جوهره‌های وجودی جریان دارد. او به قدرت و شکوه دل اشاره می‌کند و آن را با مفاهیمی مانند بهار، کشت، عزت، طلب و شهریاری مقایسه می‌کند. شاعر در نهایت سکوت می‌کند و بیان می‌دارد که وصف دل در فکر انسان نمی‌گنجد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴۲

چه کارِسْتان که داری اَنْدَرین دل
چه بُت‌ها می‌نِگاری اَنْدَرین دل

بهار آمد، زمانِ کِشت آمد
کِه داند تا چه کاری اَنْدَرین دل؟

حِجابِ عِزَّت اَرْ بَستی زِبیرون
به غایَتْ آشکاری اَنْدَرین دل

در آب و گِل فُرو شُد پایِ طالب
سَرَش را می‌بِخاری اَنْدَرین دل

دلْ از اَفْلاک اگر اَفْزون نَبودی
نکردی مَهْ سَواری اَنْدَرین دل

اگر دل نیستی شهرِ مُعَظَّم
نکردی شهریاری اَنْدَرین دل

عَجایب بیشه‌یی آمد دلْ ای جان
که تو میرِ شکاری اَنْدَرین دل

زِبَحْرِ دلْ هزاران موج خیزد
چو جوهرها بیاری اَنْدَرین دل

خَمُش کردم که در فِکْرَت نگُنجَد
چو وَصفِ دلْ شُماری اَنْدَرین دل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.