هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از زبان شاعری عاشق و رند بیان میشود. شاعر در این شعر از عشق، رندی، وصف حالات روحی و عرفانی خود سخن میگوید. او از تجربیات خود در مواجهه با عشق و حالات روحی ناشی از آن میگوید و از مفاهیمی مانند وصال، عشق الهی، و رهایی از گناهان و اشتباهات صحبت میکند. همچنین، شاعر از برخی مفاهیم طنزآمیز و انتقادی مانند توصیف خر و ویژگیهای آن استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم طنزآمیز و انتقادی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری برای درک کامل داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۱۳۶۲
گِچْکِنَنْ اُغْلَنْ هَیْ بَزَه گَلْگِلْ
دَغْدَن دَغْدا هَیْ گَزَه گَلْگِل
آی بَگی سَنْسِن گُن بَگی سَنْسِن
بی مَزه گَلْمَه بامزه گَلْگِل
لَذَّ لِحِبّی مِنْ حَرَکاتی
اَرْسَلَ کَنْزًا لِلصَّدَقاتِ
خَلَّصَ رُوْحی مِنْ هَفَواتی
اَعْتَقَ قَلْبی مِنْ شَبَکاتی
رفتم آن جا لَنْگانْ لَنْگان
شَربَتْ خوردم پَنْگانْ پَنْگان
دیدم آن جا قومی شَنْگان
گشته زِساغَر خیره و دَنْگان
صورتِ عشقی، صاحِبِ مَخْزَن
شوخِ جهانی رِنْدی و رَه زَن
آتشِ جان را سنگی و آهن
هرکِه نه عاشق، ریشَش بَرکَن
یا رَحَمُوتًا مِنْهُ صَبَوْنا
یا رَهَبُوتًا عَزَّعَلَیْنا
صَدْرُ صَدْورٍ جاءَ اِلَیْنا
بَدْرُ بَدُورٍ باتَ لَدَیْنا
دُنْبِ خَری تو، ای خَرِ مَلْعون
نی کَم گردی، نی شَوی اَفْزون
ای دل و جانَم از کَژیِ تو
وَزْفَن و مَکْرَت، خسته و پُر خون
لاحَ صَباحی، طَیَّبَ حالی
جاءَ رَبیعی، هَبَّ شِمالی
خَصَّبَ غُصْنی، ماءُ زُلالی
اَسْکَرَ قَلْبی، خَمْرُ وِصالِ
دَغْدَن دَغْدا هَیْ گَزَه گَلْگِل
آی بَگی سَنْسِن گُن بَگی سَنْسِن
بی مَزه گَلْمَه بامزه گَلْگِل
لَذَّ لِحِبّی مِنْ حَرَکاتی
اَرْسَلَ کَنْزًا لِلصَّدَقاتِ
خَلَّصَ رُوْحی مِنْ هَفَواتی
اَعْتَقَ قَلْبی مِنْ شَبَکاتی
رفتم آن جا لَنْگانْ لَنْگان
شَربَتْ خوردم پَنْگانْ پَنْگان
دیدم آن جا قومی شَنْگان
گشته زِساغَر خیره و دَنْگان
صورتِ عشقی، صاحِبِ مَخْزَن
شوخِ جهانی رِنْدی و رَه زَن
آتشِ جان را سنگی و آهن
هرکِه نه عاشق، ریشَش بَرکَن
یا رَحَمُوتًا مِنْهُ صَبَوْنا
یا رَهَبُوتًا عَزَّعَلَیْنا
صَدْرُ صَدْورٍ جاءَ اِلَیْنا
بَدْرُ بَدُورٍ باتَ لَدَیْنا
دُنْبِ خَری تو، ای خَرِ مَلْعون
نی کَم گردی، نی شَوی اَفْزون
ای دل و جانَم از کَژیِ تو
وَزْفَن و مَکْرَت، خسته و پُر خون
لاحَ صَباحی، طَیَّبَ حالی
جاءَ رَبیعی، هَبَّ شِمالی
خَصَّبَ غُصْنی، ماءُ زُلالی
اَسْکَرَ قَلْبی، خَمْرُ وِصالِ
وزن: مفتعلن فع مفتعلن فع
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.