هوش مصنوعی: این شعر از عشق نافرجام، رنجش و سرزنش معشوق سخن می‌گوید. شاعر احساس می‌کند معشوق با بی‌اعتنایی، او را در بیابان جنون رها کرده و رسوا ساخته است. او از تقصیرهای ناعادلانه و نادیده گرفته شدن احساساتش شکایت دارد، اما در عین حال به زیبایی و تأثیر معشوق اعتراف می‌کند. شعر با درخواست برای تغییر و نوآوری به پایان می‌رسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاطفی مانند عشق نافرجام، سرخوردگی و جنون عاشقانه در این شعر وجود دارد که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان نمادین ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

آشنا هر خار را از قصهٔ ما ساختی

آشنا هر خار را از قصهٔ ما ساختی
در بیابان جنون بردی و رسوا ساختی

جرم ما از دانه ئی تقصیر او از سجده ئی
نی به آن بیچاره میسازی نه با ما ساختی

صد جهان میروید از کشت خیال ما چو گل
یک جهان و آنهم از خون تمنا ساختی

پرتو حسن تو می افتد برون مانند رنگ
صورت می پرده از دیوار مینا ساختی

طرح نو افکن که ما جدت پسند افتاده ایم
این چه حیرت خانه ئی امروز و فردا ساختی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:از ما بگو سلامی آن ترک تند خو را
گوهر بعدی:خوش آنکه رخت خرد را به شعله‌ای می سوخت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.