هوش مصنوعی: این متن به موضوع عشق، عرفان و انتقاد از ریاکاری می‌پردازد. شاعر بیان می‌کند که عشق واقعی در مکان‌های مقدس رسمی یافت نمی‌شود، بلکه در مکان‌های صمیمی‌تر مانند میخانه وجود دارد. همچنین به نقد افرادی که تظاهر به معنویت می‌کنند پرداخته و توصیه می‌کند که از ریاکاران دوری شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادهای اجتماعی موجود در متن برای درک و تجزیه و تحلیل، به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین برخی از اشارات غیرمستقیم به مفاهیم عرفانی ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر نامفهوم باشد.

خواجه ئی نیست که چون بنده پرستارش نیست

خواجه ئی نیست که چون بنده پرستارش نیست
بنده ئی نیست که چون خواجه خریدارش نیست

گرچه از طور و کلیم است بیان واعظ
تاب آن جلوه به آئینه گفتارش نیست

پیر ما مصلحتاً رو به مجاز آورد است
ورنه با زهره وشان هیچ سروکارش نیست

دل به او بند و ازین خرقه فروشان بگریز
نشوی صید غزالی که ز تاتارش نیست

نغمهٔ عافیت از بربط من می طلبی
از کجا بر کشم آن نغمه که در تارش نیست

دل ما قشقه زد و برهمنی کرد ولی
آنچنان کرد که شایسته زنارش نیست

عشق در صحبت میخانه به گفتار آید
زانکه در دیر و حرم محرم اسرارش نیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:جهان عشق نه میری نه سروری داند
گوهر بعدی:بیا که بلبل شوریده نغمه پرداز است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.