هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی و معنوی است که در آن شاعر از قدرت و توانایی خود برای دگرگونی و تبدیل چیزهای معمولی به ارزشهای والا سخن میگوید. او ادعا میکند که میتواند خاک را به گوهر، تشنگی را به سیرابی، و غم را به شادی تبدیل کند. همچنین، شاعر از توانایی خود برای تغییر سرنوشت افراد و تبدیل کفر به ایمان و بالعکس سخن میگوید. این شعر پر از استعارهها و نمادهای عرفانی است که نشاندهندهی قدرت و حاکمیت الهی است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۱۳۷۴
ای عاشقان ای عاشقان، من خاک را گوهر کُنم
وِیْ مُطربان اِی مُطربان، دَفِّ شما پُر زَر کُنم
ای تشنگان ای تشنگان، امروز سَقّایی کُنم
وینْ خاکْدانِ خُشک را جَنَّت کُنم، کوثَر کُنم
ای بیکَسان ای بیکَسان، جاءَ الْفَرَج، جاءَ الْفَرَج
هر خستهٔ غَم دیده را، سُلطان کُنم، سَنْجَر کُنم
ای کیمیا ای کیمیا، در من نِگَر، زیرا که من
صد دَیر را مَسجد کُنم، صد دار را مِنْبَر کُنم
ای کافَران ای کافَران، قُفلِ شما را وا کُنم
زیرا که مُطْلَقْ حاکِمَم، مؤمن کُنم، کافَر کُنم
ای بوالْعَلا ای بوالْعَلا، مومی تو اَنْدَر کَفِّ ما
خَنْجَر شَویْ ساغَر کُنم، ساغَر شَوی، خَنجَر کُنم
تو نُطفه بودی خون شُدی، وان گَهْ چُنین موزون شُدی
سویِ من آ ای آدمی، تا زینْتْ نیکوتَر کُنم
من غُصّه را شادی کُنم، گُمراه را هادی کُنم
من گُرگ را یوسُف کُنم، من زَهر را شِکَّر کُنم
ای سَردِهان ای سَردِهان، بُگْشادهاَم زان سَر دَهان
تا هر دَهانِ خُشک را، جُفتِ لبِ ساغَر کُنم
ای گُلْسِتان ای گُلْسِتان، از گُلْسِتانَم گُلْ سِتان
آن دَم که ریحانهات را، من جُفتِ نیلوفر کُنم
ای آسْمان ای آسْمان، حیران تَر از نَرگس شَوی
چون خاک را عَنْبَر کُنم، چون خار را عَبْهَر کُنم
ای عقلِ کُل ای عقلِ کُل، تو هر چه گفتی صادقی
حاکِم تویی، حاتِم تویی، من گفت و گو کمتر کُنم
وِیْ مُطربان اِی مُطربان، دَفِّ شما پُر زَر کُنم
ای تشنگان ای تشنگان، امروز سَقّایی کُنم
وینْ خاکْدانِ خُشک را جَنَّت کُنم، کوثَر کُنم
ای بیکَسان ای بیکَسان، جاءَ الْفَرَج، جاءَ الْفَرَج
هر خستهٔ غَم دیده را، سُلطان کُنم، سَنْجَر کُنم
ای کیمیا ای کیمیا، در من نِگَر، زیرا که من
صد دَیر را مَسجد کُنم، صد دار را مِنْبَر کُنم
ای کافَران ای کافَران، قُفلِ شما را وا کُنم
زیرا که مُطْلَقْ حاکِمَم، مؤمن کُنم، کافَر کُنم
ای بوالْعَلا ای بوالْعَلا، مومی تو اَنْدَر کَفِّ ما
خَنْجَر شَویْ ساغَر کُنم، ساغَر شَوی، خَنجَر کُنم
تو نُطفه بودی خون شُدی، وان گَهْ چُنین موزون شُدی
سویِ من آ ای آدمی، تا زینْتْ نیکوتَر کُنم
من غُصّه را شادی کُنم، گُمراه را هادی کُنم
من گُرگ را یوسُف کُنم، من زَهر را شِکَّر کُنم
ای سَردِهان ای سَردِهان، بُگْشادهاَم زان سَر دَهان
تا هر دَهانِ خُشک را، جُفتِ لبِ ساغَر کُنم
ای گُلْسِتان ای گُلْسِتان، از گُلْسِتانَم گُلْ سِتان
آن دَم که ریحانهات را، من جُفتِ نیلوفر کُنم
ای آسْمان ای آسْمان، حیران تَر از نَرگس شَوی
چون خاک را عَنْبَر کُنم، چون خار را عَبْهَر کُنم
ای عقلِ کُل ای عقلِ کُل، تو هر چه گفتی صادقی
حاکِم تویی، حاتِم تویی، من گفت و گو کمتر کُنم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.