هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق، باده‌نوشی، و ناامیدی از حکمت و فلسفه سخن می‌گوید. او از ساقی می‌خواهد که باده‌ای قوی به او بدهد تا از غم‌هایش رها شود و از چرخش روزگار بی‌خبر بماند. همچنین، اشاره‌ای به زیبایی‌های طبیعت و گذر زمان دارد.
رده سنی: 18+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است و همچنین به باده‌نوشی اشاره دارد که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد.

ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز

ساقیا بر جگرم شعلهٔ نمناک انداز
دگر آشوب قیامت به کف خاک انداز

او بیک دانهٔ گندم به زمینم انداخت
تو بیک جرعه آب آنسوی افلاک انداز

عشق را باده مرد افکن و پرزور بده
لای این باده به پیمانه ادراک انداز

حکمت و فلسفه کرد است گران خیز مرا
خضر من از سرم این بار گران پاک انداز

خرد از گرمی صهبا بگدازی نرسید
چارهٔ کار به آن غمزه چالاک انداز

بزم در کشمکش بیم و امید است هنوز
همه را بی خبر از گردش افلاک انداز

میتوان ریخت در آغوش خزان لاله و گل
خیز و بر شاخ کهن خون رگ تاک انداز
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:درین محفل که کار او گذشت از باده و ساقی
گوهر بعدی:از آن آبی که در من لاله کارد ساتگینی ده
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.