هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که در آن شاعر از سفر روحانی خود و بازگشت به اصل خویش سخن می‌گوید. او از مستی و هستی، بالا و پستی، و چرخش چرخ زندگی می‌گوید. شاعر با روح خود هم‌ساز شده و به نقطه آغاز بازگشته است. او از لطف و مهربانی خداوند سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که با وجود تلخی‌ها، از لطف بسیار برخوردار شده است. در نهایت، شاعر از صبر و بردباری به عنوان کلید گشایش سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. مفاهیمی مانند سفر روحانی، بازگشت به اصل، و صبر و بردباری برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار و نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۷۹

آمد خیالِ خوش که من از گُلْشَنِ یار آمدم
در چَشمِ مَستِ من نِگَر، کَزْ کویِ خَمّار آمدم

سَرمایهٔ مَستی مَنَم، هم دایهٔ هستی مَنَم
بالا مَنَم، پَستی مَنَم، چون چَرخْ دَوّار آمدم

آنَم کَزْ آغاز آمدم، با روحْ دَمساز آمدم
بَرگشتم و بازآمدم، بر نُقطه پَرگار آمدم

گفتم بیا شاد آمدی، دادم بِدِه، داد آمدی
گفتا به دید و دادِ من، کَزْ بَهرِ این کار آمدم

هم من مَهْ و مهتابِ تو، هم گُلْشَن و هم آبِ تو
چندین رَهْ از اِشْتابِ تو، بی‌کَفش و دَسْتار آمدم

فَرخنده نامی ای پسر، گرچه که خامی ای پسر
تَلْخی مَکُن زیرا که من از لُطفِ بسیار آمدم

خندان دَرآ، تَلْخی بِکُش، شاباش ای تَلْخیِّ خوش
گُل‌ها دَهَم گرچه که منْ اوَّل همه خار آمدم

گُل سَر بُرون کرد از دَرَج، کَالصَّبْرُ مِفْتاحُ الْفَرَجْ
هر شاخ گوید لا حَرَج، کَزْ صبرْ دُربار آمدم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.