هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به یاد روزهایی می‌افتد که با موسیقی و شراب خوش بود و در کنار معشوق، بهار را در خزان تجربه می‌کرد. او از جدایی و تأثیر آن بر روحش می‌گوید و از محبتی سخن می‌گوید که حتی فقیر را با پادشاه برابر می‌کند. در پایان، شاعر خود را مسافری پریشان در جاده‌های علم و دانش معرفی می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، اشاره به مصرف شراب ممکن است برای گروه‌های سنی پایین مناسب نباشد.

یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی

یاد ایامی که خوردم باده ها با چنگ و نی
جام می در دست من مینای می در دست وی

درکنار آئی خزان ما زند رنگ بهار
ورنیا ئی فرودین افسرده تر گردد ز دی

بیتو جان من چو آن سازی که تارش در گسست
در حضور از سینهٔ من نغمه خیزد پی به پی

آنچه من در بزم شوق آورده ام دانی که چیست؟
یک چمن گل یک نیستان ناله یک خمخانه می

زنده کن باز آن محبت را که از نیروی او
بوریای ره نشینی در فتد با تخت کی

دوستان خرم که بر منزل رسید آواره ئی
من پریشان جاده های علم و دانش کرده طی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت
گوهر بعدی:انجم بگریبان ریخت این دیدهٔ تر ما را
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.