هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از مستی و شراب به عنوان نمادی از عشق و معنویت سخن می‌گوید. او مستی را به عنوان مهمانی گرانقدر و جان خود می‌داند و از عقل و خرد فاصله می‌گیرد. شاعر به دنبال رسیدن به حالتی از وجد و اشراق است و از ساقی و باده به عنوان واسطه‌هایی برای رسیدن به این حالت یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مصرف شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۸۱

هرگز نَدانَم راندنْ مَستی که اُفْتَد بر دَرَم
در خانه گَر میْ باشدم، پیشش نَهَم، با وِیْ خورَم

مَستی که شُد مهمانِ من، جانِ من است و آنِ من
تاجِ من و سُلطانِ من، تا بَرنِشینَد بر سَرَم

ای یارِ من، وِیْ خویشِ من، مَستی بیاوَر پیشِ من
روزی که مَستی کَم کُنم، از عُمرِ خویشش نَشْمُرَم

چون وَقْف کرده سْتَم پدر، بر باده‌هایِ هَمچو زَر
در غیرِ ساقی نَنْگَرَم، وَزْامرِ ساقی نَگْذرَم

چند آزمایَم خویش را؟ وین جانِ عقل اَنْدیش را؟
روزی که مَستم کَشتی اَم، روزی که عاقلْ لَنْگَرَم

کو خَمْرِ تَن؟ کو خَمْرِ جان؟ کو آسْمان، کو ریسْمان؟
تو مَستِ جامِ اَبْتَری، من مَستِ حوضِ کوثَرَم

مَستی بیاید قَی کُند، مَستی زمین را طَی کُند
این خوار و زار اَنْدَر زمین، وان آسْمان بر مُحْتَرَم

گَر مَستی و روشن رَوان، امشب مَخُسْب ای ساربان
خاموش کُن خاموش کُن، زین باده نوش ای بوالْکَرَم
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.