هوش مصنوعی: این شعر از دردها و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید و بیان می‌کند که در هر جایگاه اجتماعی، از فقیر تا امیر، غم و رنج وجود دارد. شاعر از بی‌عدالتی‌ها و دشواری‌های زندگی می‌نالد و اشاره می‌کند که دانش و حیله‌گری نیز گاهی بی‌فایده است. او از سفر پررنج زندگی خود می‌گوید و اینکه چگونه با دردها و سختی‌ها کنار آمده است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عمیق فلسفی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و دردهای زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

هنگامه را که بست درین دیر دیر پای

هنگامه را که بست درین دیر دیر پای
زناریان او همه نالنده همچو نای

در ’بنگه فقیر و به کاشانهٔ امیر
غمها که پشت را به جوانی کند دو تای

درمان کجا که درد بدرمان فزون شود
دانش تمام حیله و نیرنگ و سیمیای

بی زور سیل کشتی آدم نمی رود
هر دل هزار عربده دارد به ناخدای

از من حکایت سفر زندگی مپرس
در ساختم بدرد و گذشتم غزل سرای

آمیختم نفس به نسیم سحر گهی
گشتم درین چمن به گلان نانهاده پای

از کاخ و کو جدا و پریشان بکاخ و کوی
کردم بچشم ماه تماشای این سرای
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:لاله این گلستان داغ تمنائی نداشت
گوهر بعدی:ای لاله ای چراغ کهستان و باغ و راغ
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.