هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از غم و اندوه عشق، دوری از دیگران، و تحولات درونی خود صحبت می‌کند. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات زیبا، احساسات خود را بیان می‌کند و از چرخش روزگار و تأثیر آن بر زندگی خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۳۹۲

یار شُدم، یار شُدم، با غَمِ تو یار شُدم
تا که رَسیدم بَرِ تو، از همه بیزار شُدم

گفت مرا چَرخِ فَلَک، عاجِزَم از گَردشِ تو
گفتم این نُقطه مرا کرد که پَرگار شُدم

غُلغُله‌ای می‌شِنَوم، روز و شب از قُبّهٔ دل
از رَوِشِ قُبّهٔ دل، گُنبَدِ دَوّار شُدم

تا که فُتادم چو صدا، ناگَهْ در چَنگِ غَمَت
از هَوَسِ زَخْمهٔ تو، کَم زِ یکی تار شُدم

دُزدَد غَمْ گَردنِ خود، از حَذَرِ سیلیِ من
زان که من از بیشهٔ جان، حِیْدَرِ کَرّار شُدم

تا که بِدیدم قَدَحَش، سَرْدِهِ اوباش مَنَم
تا که بِدیدم کُلَهَش، بی‌دل و دَسْتار شُدم

تا که قَلَنْدَردلِ من، داد میِ مُذهِلِ من
رَقص کُنان، دَلْق کَشان، جانِبِ خَمّار شُدم

گفت مرا خواجه فَرَج «صبر رَهانَد زِ حَرَج»
هیچ مگو کَزْ فَرَج است این که گرفتار شُدم

چَرخْ بِگَردید بَسی، تا که چُنین چَرخ زَدَم
یارْ بِنالید بَسی، تا که دَرین غار شُدم

نیم شبی هَمرهِ مَه رویْ نَهادم سویِ رَهْ
در هَوَسِ خوبیِ او، جانِبِ گُلْزار شُدم

گاه چو سوسن پِیِ گُل، شاعر و مَدّاح شُدم
گاه چو بُلبُل به سَحَر، سُخرهٔ تکرار شُدم

زَوْبَعِ اندیشه شُدم، صد فَن و صد پیشه شُدم
کارِ تو را دید دِلَم، عاقِبَت از کار شُدم
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.