هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و وابستگی خود به معشوق سخن میگوید و خود را همچون شاخهای تازه در باغ معشوق میداند. او از لطف و محبت معشوق سخن میگوید و آرزو میکند که خاک و دست معشوق، جایگاه و پشتیبان او باشد. شاعر با اشاره به شفقت معشوق، بیان میکند که افتخار و سربلندی او از آسمان نیز فراتر رفته است.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عرفانی و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۳۹۹
هر نَفَسی تازه تَرَم، کَزْ سَرِ روزَن بِپَرَم
چون که بهارم تو شَهی، باغِ تواَم، شاخِ تَرَم
چون که تویی میرْمرا، در بَرِ خود گیر مرا
خاکِ تو بادا کُلَهَم، دستِ تو بادا کَمَرَم
چون که تو دستِ شَفَقَت، بر سَرِ ما داشتهیی
نیست عَجَب گَر زِشَرَف، بُگْذرد از چَرخْ سَرَم
چون که بهارم تو شَهی، باغِ تواَم، شاخِ تَرَم
چون که تویی میرْمرا، در بَرِ خود گیر مرا
خاکِ تو بادا کُلَهَم، دستِ تو بادا کَمَرَم
چون که تو دستِ شَفَقَت، بر سَرِ ما داشتهیی
نیست عَجَب گَر زِشَرَف، بُگْذرد از چَرخْ سَرَم
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.