۶۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۰۳

آمده‌‌‌‌‌ام که سَر نَهَم، عشقِ تو را به سَر بَرَم
وَرْ تو بگویی‌‌‌‌‌ام که نی، نی شِکَنَم شِکَر بَرَم

آمده‌‌‌‌‌ام چو عقل و جان، از همه دیده‌ها نَهان
تا سویِ جان و دیدگان، مَشْعلهٔ نَظَر بَرَم

آمده‌‌‌‌‌ام که رَهْ زَنَم، بر سَرِ گنجِ شَهْ زَنَم
آمده‌‌‌‌‌ام که زَر بَرَم، زَرْ نَبَرَم خَبَر بَرَم

گَر شِکَنَد دلِ مرا، جان بِدَهَم به دل شِکَن
گَر زِ سَرَم کُلَه بَرَد، من زِ میانْ کَمَر بَرَم

اوست نِشَسته در نَظَر، من به کجا نَظَر کُنم؟
اوست گرفته شهرِ دل، من به کجا سَفَر بَرَم؟

آن کِه زِ زَخْم تیرِ او، کوهْ شِکاف می‌کُند
پیشِ گُشادِ تیرِ او، وای اگر سِپَر بَرَم

گفتم آفتاب را گَر بِبَری تو تابِ خود
تابِ تو را چو تَب کُند، گفت بلی، اگر بَرَم

آن کِه زِ تابِ رویِ او، نورِ صَفا به دل کَشَد
وان کِه زِ جویِ حُسنِ او، آبْ سوی جِگَر بَرَم

در هَوَسِ خیالِ او، هَمچو خیالْ گشته‌ام
وَزْ سَرِ رَشکِ نامِ او، نامِ رُخِ قَمَر بَرَم

این غَزَلَم جوابِ آن باده که داشت پیشِ من
گفت بِخور،‌ نمی‌خوری؟ پیشِ کسی دِگَر بَرَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.