هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی خود سخن می‌گوید. او از جدایی و درد ناشی از آن می‌نالد، اما همچنان امیدوار است و عهد دوست را در دل نگه می‌دارد. شاعر از تحول درونی خود و تولد دوباره‌اش در عشق سخن می‌گوید و خود را همچون عاشقی صاف و ساده توصیف می‌کند. در نهایت، او از رسیدن به معشوق و تسخیر قلب او سخن می‌گوید و از شمس‌الدین تبریزی به عنوان منبع الهام خود یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌ی عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۰۹

ای تو بِداده در سَحَر، از کَفِ خویش باده‌‌‌‌‌ام
ناز رها کُن ای صَنَم، راست بگو که داده‌‌‌‌‌ام

گر چه بِرَفتی از بَرَم، آن بِنَرفت از سَرَم
بر سَرِ رَهْ بیا بِبین، بر سَرِ رَهْ فُتاده‌‌‌‌‌ام

چَشمِ بَدی که بُد مرا، حُسنِ تو در حِجاب شُد
دوختَم آن دو چَشم را، چَشمِ دِگَر گُشاده‌‌‌‌‌ام

چون بِگُشاید این دِلَم، جُز به‌‌‌‌‌امیدِ عَهدِ دوست؟
نامهٔ عَهدِ دوست را، بر سَرِ دل نَهاده‌‌‌‌‌ام

زادهٔ اوَّلَم بِشُد، زادهٔ عشقم این نَفَس
من زِ خودم زیادَتَم، زان که دو بار زاده‌‌‌‌‌ام

چون زِ بِلادِ کافِری، عشق مرا اسیر بُرد
هَمچو رَوانِ عاشقان، صاف و لَطیف و ساده‌‌‌‌‌ام

من به شَهی رسیده‌‌‌‌‌ام، زُلفِ خوشش کَشیده‌‌‌‌‌ام
خانهٔ شَهْ گرفته‌‌‌‌‌ام، گرچه چُنین پیاده‌‌‌‌‌ام

از تبریز شَمسِ دین بازبیا، مرا بِبین
مات شُدم زِ عشقِ تو، لیک ازو زیاده‌‌‌‌‌ام
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.