هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و علاقه شدید خود به معشوق سخن می‌گوید. او از جدایی و هجران معشوق رنج می‌برد و تنها سعادت خود را در حضور و محبت معشوق می‌داند. شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر عمیق او بر زندگی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که تنها معشوق است که می‌تواند او را از دریای مشکلات نجات دهد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و مفاهیم پیچیده‌ی ادبی و عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴۱۵

ز ِفَرزین بَندِ آن رُخْ من چه شَهْماتَم، چه شَهْماتَم
مَکُن ای شَهْ مُکافاتم، مَکْن ای شَهْ مُکافاتم

دِلَم پُر گشت از مِهْری، که بر چَشم است ازو مُهری
اگر در پیشِ مِحْرابم، وَگَر کُنجِ خَراباتم

به لَخْتِ این دلِ پاره، مَگَر رَحْمَت شُد آواره؟
مرا فریاد رَس آخِر که در دریایِ آفاتم

چو شاهِ خوش خُرام آمد، جُز او بر من حَرام آمد
چه‌ بی‌بَرگم زِ هِجْرانَش، اگر در باغ و جَنّاتم؟

مرا رُخسارِ او باید، چه سود از ماه و پَروینَم؟
چو شامِ زُلفِ او خواهم، چه سود از شام و شاماتم؟

چو از دستش خورَم باده، مَنَم آزاد و آزاده
چو پیشِ او زمین بوسَم، به بالایِ سَماواتم

سَعادت‌ها که من دارم زِ شَمسُ الدّینِ تبریزی
سَعادت‌ها سُجود آرَد، به پیشِ این سعاداتم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.