هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و ستایش معشوق سخن میگوید و از احساسات عمیق خود نسبت به او صحبت میکند. او از جود و بخشش معشوق، زیباییهای او و تأثیرش بر خودش میگوید و احساس میکند که وجودش در پرتو این عشق متحول شده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی احساسی دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهی ادبی ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۲۱
بیا بِشْنو که من پیش و پَسِ اسپَت چرا گَردم
اَزیرا نَعْلِ اسبَت را، به هنگامِ چَرا گردم
امانی از نَدَم دادی، نه لافیدی، نه دَم دادی
زِهی عیسیِّ دَمْ فَردم، زِهی با کَرّو بافَر، دَم
چو دَخلَم از لبی دادی، که پاک آمد زِ بیدادی
کِه داند وسعَتِ خَرجَم؟ کجا گشتهست هر خَر، جَم
چو دیدم داد و جودِ تو، شُدم مَحوِ وجودِ تو
یکی رنگی بَرآوَرْدم که گویی باغ را وَرْدَم
تو داوودِ جوانْمَردی، امامِ قَدِّرِالسَّردی
چو من مَحصونِ آن سَردم، بُرون از گرم و از سَردم
چو عکسِ جَیشِ حُسنِ تو، طِراد آوَرْد بر نَقْشَم
بُرون جَستم زِ فِکْرَت من، نه درعَکسَم، نه در طَرْدَم
خَمُش کُن کَنْدَرین وادی، شرابی بود جاویدی
رَواق و دُردِ او خوردم، که هر دو بود دَرخورْدَم
اَزیرا نَعْلِ اسبَت را، به هنگامِ چَرا گردم
امانی از نَدَم دادی، نه لافیدی، نه دَم دادی
زِهی عیسیِّ دَمْ فَردم، زِهی با کَرّو بافَر، دَم
چو دَخلَم از لبی دادی، که پاک آمد زِ بیدادی
کِه داند وسعَتِ خَرجَم؟ کجا گشتهست هر خَر، جَم
چو دیدم داد و جودِ تو، شُدم مَحوِ وجودِ تو
یکی رنگی بَرآوَرْدم که گویی باغ را وَرْدَم
تو داوودِ جوانْمَردی، امامِ قَدِّرِالسَّردی
چو من مَحصونِ آن سَردم، بُرون از گرم و از سَردم
چو عکسِ جَیشِ حُسنِ تو، طِراد آوَرْد بر نَقْشَم
بُرون جَستم زِ فِکْرَت من، نه درعَکسَم، نه در طَرْدَم
خَمُش کُن کَنْدَرین وادی، شرابی بود جاویدی
رَواق و دُردِ او خوردم، که هر دو بود دَرخورْدَم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.