هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی سخن میگوید. او از دلسوزی و رنجی که در عشق متحمل شده است، صحبت میکند و به این موضوع اشاره میکند که عشق مانند یک بازی است که در آن دلها برده میشوند. شاعر همچنین به صبر و تحمل در برابر این دردها اشاره میکند و از تفاوتهای میان درد خود و دیگری سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی عرفانی و عشقی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۳۵
به گِردِ دل همیگَردی، چه خواهی کرد؟ میدانم
چه خواهی کرد؟ دل را خون و رُخ را زَرد، میدانم
یکی بازی بَرآوَرْدی، که رَخْتِ دل همه بُردی
چه خواهی بعد از این بازی دِگَر آوَرْد، میدانم
به یک غَمْزه جِگَر خَستی، پَس آتش اَنْدَرو بَستی
بِخواهی پُخت، میبینم، بِخواهی خَورْد میدانم
به حَقِّ اشکِ گرمِ من، به حَقِّ آهِ سردِ من
که گَرمَم پُرس چون بینی، که گرم از سرد میدانم
مرا دلْ سوزد و سینه، تو را دامَن، ولی فَرق است
که سوز از سوز و دود از دود و دَرد از دَرد میدانم
به دل گویم که چون مَردان، صبوری کُن، دِلم گوید
نه مَردم، نی زَن، اَرْ از غَم زِ زن تا مَرد میدانم
دِلا چون گَرد بَرخیزی زِ هر بادی، نمیگفتی
که از مَردی، بَرآوردن زِ دریا گَرد، میدانم؟
جوابم داد دل کان مَهْ چو جُفت و طاق میبازَد
چو تَرسا جُفت گویام گَر زِ جُفت و فَرد میدانم
چو در شطرنج شُد قایم، بِریزَد نَرْدِ شش پنجی
بگویم ماتِ غَم باشم، اگر این نَرد میدانم
چه خواهی کرد؟ دل را خون و رُخ را زَرد، میدانم
یکی بازی بَرآوَرْدی، که رَخْتِ دل همه بُردی
چه خواهی بعد از این بازی دِگَر آوَرْد، میدانم
به یک غَمْزه جِگَر خَستی، پَس آتش اَنْدَرو بَستی
بِخواهی پُخت، میبینم، بِخواهی خَورْد میدانم
به حَقِّ اشکِ گرمِ من، به حَقِّ آهِ سردِ من
که گَرمَم پُرس چون بینی، که گرم از سرد میدانم
مرا دلْ سوزد و سینه، تو را دامَن، ولی فَرق است
که سوز از سوز و دود از دود و دَرد از دَرد میدانم
به دل گویم که چون مَردان، صبوری کُن، دِلم گوید
نه مَردم، نی زَن، اَرْ از غَم زِ زن تا مَرد میدانم
دِلا چون گَرد بَرخیزی زِ هر بادی، نمیگفتی
که از مَردی، بَرآوردن زِ دریا گَرد، میدانم؟
جوابم داد دل کان مَهْ چو جُفت و طاق میبازَد
چو تَرسا جُفت گویام گَر زِ جُفت و فَرد میدانم
چو در شطرنج شُد قایم، بِریزَد نَرْدِ شش پنجی
بگویم ماتِ غَم باشم، اگر این نَرد میدانم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
۱۴۸۲
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.