هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر درد و رنج انسان در برابر تقدیر و ناکامی‌های زندگی است. شاعر از گسستگی، حیرت، و ناتوانی در برابر سرنوشت سخن می‌گوید و از بی‌پاسخی فلک و زمانه شکوه می‌کند. او به گذرایی جوانی و بی‌ثباتی دنیا اشاره می‌کند و از خاموشی در برابر یاران و پنهان کردن زخم‌ها می‌گوید. در نهایت، شعر به تنهایی و فراموشی انسان در گردش روزگار می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، همچنین بیان درد و رنج‌های وجودی، درک این شعر را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌کند. این محتوا更适合 افرادی که تجربه‌های زندگی بیشتری دارند و می‌توانند با مضامین پیچیده‌تر ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۵۲

نشاند بر مژه اشک ز هم‌گسستهٔ ما را
تحیرکه به این رنگ بست دستهٔ ما را؟

هزار آبله دادیم عرض لیک چه حاصل
فلک فکند به پاکار دست بستهٔ ما را

کسی‌به‌ضبط‌نفس چون‌سحرچه سحرفروشد
رهاکنید غبار عنان‌گسستهٔ ما را

به سیر باغ مرو چون نماند فصل جوانی
چمن چه‌دسته‌کند رنگهای جستهٔ مارا

زبان به‌کام خموش است ازشکایت یاران
به پیش کس مگشایید زخم بستهٔ ما را

هجوم ناله نشسته است در غبار ضعیفی
برآورند ز بالین پر شکستهٔ ما را

سراغ نقش قدم بیدل از هوا نکندکس
زخاک جوسردر زیرپا نشستهٔ ما را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.