۴۹۸ بار خوانده شده
عشق اگر در جلوه آرد پرتو مقدور را
ازگداز دل دهد روغن چراغ طور را
عشق چونگرم طلب سازد سر پرشور را
شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را
بینیازی بسکهمشتاق لقای عجز بود
کرد خال روی دست خود سلیمان موررا
از فلک بینالهکام دل نمیآید به دست
شهد خواهی آتشی زن خانهٔ زنبور را
از شکستدل چهعشرتهاکه برهم خورد و رفت
موی چینی شام جوشاند از سحر فغفور را
آرزومند ترا سیرگلستان آفت است
نکهتگل تیغ باشد صاحب ناسور را
سوختن در هرصفت منظورعشق افتادهاست
مشرب پروانه ز آتش نداند نور را
صاف و دردی نیست در خمخانهٔ تحقیق لیک
دار بالا برد شور نشئهٔ منصور را
گردلی داری تو همخونساز و صاحبنشئه باش
میشدن مخصوص نبود دانهٔ انگور را
درطریق نفع خودکس نیست محتاج دلیل
بیعصا راه دهن معلوم باشدکور را
خوشنما نبود به پیری عرضانداز شباب
لافگرمی سرد باشد نکهتکافور را
برامید وصل مشکل نیست قطع زندگی
شوق منزل میکند نزدیک، راه دور را
نغمه همه درنشئه پیمایی قیامت میکند
موج می تار است بیدلکاسهٔ طنبور را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ازگداز دل دهد روغن چراغ طور را
عشق چونگرم طلب سازد سر پرشور را
شعلهٔ افسرده پندارد چراغ طور را
بینیازی بسکهمشتاق لقای عجز بود
کرد خال روی دست خود سلیمان موررا
از فلک بینالهکام دل نمیآید به دست
شهد خواهی آتشی زن خانهٔ زنبور را
از شکستدل چهعشرتهاکه برهم خورد و رفت
موی چینی شام جوشاند از سحر فغفور را
آرزومند ترا سیرگلستان آفت است
نکهتگل تیغ باشد صاحب ناسور را
سوختن در هرصفت منظورعشق افتادهاست
مشرب پروانه ز آتش نداند نور را
صاف و دردی نیست در خمخانهٔ تحقیق لیک
دار بالا برد شور نشئهٔ منصور را
گردلی داری تو همخونساز و صاحبنشئه باش
میشدن مخصوص نبود دانهٔ انگور را
درطریق نفع خودکس نیست محتاج دلیل
بیعصا راه دهن معلوم باشدکور را
خوشنما نبود به پیری عرضانداز شباب
لافگرمی سرد باشد نکهتکافور را
برامید وصل مشکل نیست قطع زندگی
شوق منزل میکند نزدیک، راه دور را
نغمه همه درنشئه پیمایی قیامت میکند
موج می تار است بیدلکاسهٔ طنبور را
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.