هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌ها، حسرت‌ها و تجربیات تلخ زندگی خود سخن می‌گوید. او از عشق نافرجام، آتش درونی خاموش شده، خنده‌های ساختگی و گریه‌های واقعی یاد می‌کند. همچنین به تأثیرات عمیق عشق و محرومیت اشاره دارد که او را به سمت تفکر و عرفان سوق داده است.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین ممکن است برخی از مضامین مانند رنج عشق و حسرت برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۵

عبرتی‌کوتا لب از هذیان به هم دوزد مرا
موج این‌گوهر نمی‌دانم چه پهلو زد مرا

عمرها شد آتشم افسرده است ما نفس
خنده‌ها بسیارکردیم‌گریه آموزد مرا

زان همه‌حسرت که‌حرمان باغبارم برده‌است
می‌زند دامن نمی‌دانم کی افروزد مرا

محرم آن شعله خویم جانب دیرم مخوان
عالمی را جمع سازم هرکه بدوزد مرا

حرف‌لعل اوخموشم کردبیدل‌عمرهاست
گبر دارد رو به محرابی‌که می‌سوزد مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.