هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از درد عشق، ناامیدی و رنجهای روحی سخن میگوید. شاعر از شکستن دل، نگاه معشوق، خمار و ناامیدی میگوید و از طبیعت و عناصری مانند باغ، چراغ و باده برای بیان احساساتش استفاده میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگین است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی قدیمی نیاز به درک بالاتری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۱۹
بهتازگی نکشد عافیت دماغ مرا
مگر شکستن دل پرکند ایاغ مرا
شبیکه دیدهکنم روشن از تماشایت
فتیله مدتحیربود چراغ مرا
ز برق یأس جگرسوز بادهای دارم
که شعله نیزنبوسد لب ایاغ مرا
نشاط باده به مینای غنچگیها بود
شکفتگی همه خمیازهکرد باغ مرا
خمار شیشهٔ چرخ از نگونیاش پداست
چسان علاجکندکلفت دماغ مرا
در ابروی تو شکنپرورد تغافل چند
مقام فتنه مکنگوشهٔ فراغ مرا
هزاررنگ ز بخت سیاه منگلکرد
زمانه شوخی طاووس داد زاغ مرا
چوموج سرمه نهانم بهچشم خوش نگهان
زحلقهٔ رم آهوطلب سراغ مرا
فسردگی مطلب از دلمکه در ایجاد
به تیغ شعله بریدند ناف داغ مرا
مگر ز ناله تهیگشت سینهٔ بیدل
که خامشی است سبق عندلیب باغ مرا
مگر شکستن دل پرکند ایاغ مرا
شبیکه دیدهکنم روشن از تماشایت
فتیله مدتحیربود چراغ مرا
ز برق یأس جگرسوز بادهای دارم
که شعله نیزنبوسد لب ایاغ مرا
نشاط باده به مینای غنچگیها بود
شکفتگی همه خمیازهکرد باغ مرا
خمار شیشهٔ چرخ از نگونیاش پداست
چسان علاجکندکلفت دماغ مرا
در ابروی تو شکنپرورد تغافل چند
مقام فتنه مکنگوشهٔ فراغ مرا
هزاررنگ ز بخت سیاه منگلکرد
زمانه شوخی طاووس داد زاغ مرا
چوموج سرمه نهانم بهچشم خوش نگهان
زحلقهٔ رم آهوطلب سراغ مرا
فسردگی مطلب از دلمکه در ایجاد
به تیغ شعله بریدند ناف داغ مرا
مگر ز ناله تهیگشت سینهٔ بیدل
که خامشی است سبق عندلیب باغ مرا
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.