۳۲۴ بار خوانده شده
قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
کز من نمیماند نشان گر میبری نام مرا
حرفیست نیرنگ بقا، نشنیدهگیر این ماجرا
می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جاممرا
دارم ز سامان الست اولگداز آخر شکست
یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا
هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی
از خود برآتا وارسیکیفیت بام مرا
چون شمعگر واماندهم صد اشک محمل راندهام
رو سبحهگیر از آبله تا بشمری گام مرا
برق حقیقت شعله زن آنگه دماغ ما ومن
ناپخته باید سوختن اندیشهٔ خام مرا
گردونکه داغش باد مه، تا نشکند صبحمکله
در پردهٔ روز سیه میپرورد شام مرا
بر بوی صید رحمتی دارم سجود خجلتی
یک دانه نتون یافتن غیر ز عرق دام مرا
چشمیکه شد حیران او برگل نمیآید فرو
آن سوی باغ رنگ و بو نخلیست بادام مرا
بیدل زکلکم میچکد آب حیات نیک و بد
خضر است اگرکس میخورد امروز دشنام مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
کز من نمیماند نشان گر میبری نام مرا
حرفیست نیرنگ بقا، نشنیدهگیر این ماجرا
می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جاممرا
دارم ز سامان الست اولگداز آخر شکست
یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا
هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی
از خود برآتا وارسیکیفیت بام مرا
چون شمعگر واماندهم صد اشک محمل راندهام
رو سبحهگیر از آبله تا بشمری گام مرا
برق حقیقت شعله زن آنگه دماغ ما ومن
ناپخته باید سوختن اندیشهٔ خام مرا
گردونکه داغش باد مه، تا نشکند صبحمکله
در پردهٔ روز سیه میپرورد شام مرا
بر بوی صید رحمتی دارم سجود خجلتی
یک دانه نتون یافتن غیر ز عرق دام مرا
چشمیکه شد حیران او برگل نمیآید فرو
آن سوی باغ رنگ و بو نخلیست بادام مرا
بیدل زکلکم میچکد آب حیات نیک و بد
خضر است اگرکس میخورد امروز دشنام مرا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.