هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقانه، انتظار و حسرت است. شاعر از زخم‌های دل، بی‌نشانی مقصود، عمر سپری شده در اوهام، و انتظار بی‌پایان سخن می‌گوید. او از عشق، جنون، و بیدلی می‌نالد و در نهایت به دنبال چاره‌ای در چشم یار می‌گردد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، حسرت، و جنون است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۲۱

بی‌سخن باید شنیدن چون نگین نام مرا
زخم دل چندین زبان داده‌ست پیغام مرا

بی‌نشانی مقصدم اما سراغ ما و من
جامه‌ای دارد که پوشیده‌ست احرام مرا

عمرها شد در فضای بی‌نشان پر می‌زنم
آشیان در عالم عنقاست اوهام مرا

در غبارگردش رنگم خرام نازکیست‌؟
اندکی از خویش رو تا بشمری گام مرا

پردهٔ‌چشمم‌به‌برق حسرت‌دیدارسوخت
انتظار آخر مقشرکرد بادام مرا

قدردان فرصت ساز تماشایم چو شمع
جز غم آغاز داغی نیست انجام مرا

اوج‌اقبالم حضوپک‌نفس راحت‌بس است
سایهٔ دیوار دارد در بغل بام مرا

از سواد فقرگرد سرمه رنگ آورده‌ام
چشم اگر داری چراغ خانه‌کن شام مرا

نشکند رنگی‌که‌گلزاری نپردازد ز من
کلک نقاش است ساقی‌گردش جام مرا

حلقهٔ چشمی به راه انتظار افکنده‌ام
پر میفشان ای مژه تا نگسلی دام مرا

قاصد حسرت نصیبان وفا پیداست‌کیست
بخت برگرددکه خواند بر تو پیغام مرا

چارهٔ سودای من بیدل ز چشم یار پرس
عشق در مغز جنون پرورده بادام مرا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.