هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از مستی و عشق به ساقی و معشوق خود سخن میگوید. او از احساسات شدید خود نسبت به معشوق و وابستگی به او صحبت میکند و بیان میکند که بدون او قادر به لذت بردن از زندگی نیست. همچنین، شاعر از قدرت و جذابیت معشوق خود تعریف میکند و خود را در خدمت او میداند.
رده سنی:
18+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای سنین پایینتر مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۵۲
ساقی چو شَهِ من بُد، بیش از دِگَران خوردم
بَرگشت سَر از مَستی، تََخْلیط و خَطا کردم
آن ساقیِ بایِسْتَم چون دید که سَرمَستم
بِگْرفت سَرِ دَستم، بوسید رُخِ زَردم
گفتم که تو سُلطانی، جانیّ و دو صد جانی
تو خود نَمَکِسْتانی، شوری دِگَر آوردم
از جامِ میِ خالِص، پُرعَربَده شُد مَجْلِس
از عَربَده کِی تَرسَم؟ من عَربَده پَروَردم
بی او نکُنم عِشرت، گر تشنه و مَخْمورم
جُفتِ نَظَرش باشم، گَر جُفتَم وگَر فَردَم
من شاخِ تَرَم امّا، بیباد کجا رَقصَم؟
من سایهٔ آن سَروَم، بیسَرو کجا گَردم؟
نورِ دلِ اَبر آمد آن ماه، اگر اَبرَم
شاهِ همه مَردان است آن شاه، اگر مَردم
می رفت شَهِ شیرین، گفتم نَفَسی بِنْشین
ای مَستیِ هرجُزوَم، ای دارویِ هر دَردَم
خورشیدِ حَمَل کِبْوَد؟ ای گرمیِ تو بیحَد
ای مَحْو شده در تو، هم گَرَمم و هم سَردَم
در کاسِ تو افتادم، کَزْ بادهٔ تو شادم
در طاسِ تو افتادم، چون مُهرهٔ آن نَردَم
ساکِن شَوَم از گفتن، گَر اوم نَشوراند
زیرا که سَوار است او، من در قَدَمَش گردم
بَرگشت سَر از مَستی، تََخْلیط و خَطا کردم
آن ساقیِ بایِسْتَم چون دید که سَرمَستم
بِگْرفت سَرِ دَستم، بوسید رُخِ زَردم
گفتم که تو سُلطانی، جانیّ و دو صد جانی
تو خود نَمَکِسْتانی، شوری دِگَر آوردم
از جامِ میِ خالِص، پُرعَربَده شُد مَجْلِس
از عَربَده کِی تَرسَم؟ من عَربَده پَروَردم
بی او نکُنم عِشرت، گر تشنه و مَخْمورم
جُفتِ نَظَرش باشم، گَر جُفتَم وگَر فَردَم
من شاخِ تَرَم امّا، بیباد کجا رَقصَم؟
من سایهٔ آن سَروَم، بیسَرو کجا گَردم؟
نورِ دلِ اَبر آمد آن ماه، اگر اَبرَم
شاهِ همه مَردان است آن شاه، اگر مَردم
می رفت شَهِ شیرین، گفتم نَفَسی بِنْشین
ای مَستیِ هرجُزوَم، ای دارویِ هر دَردَم
خورشیدِ حَمَل کِبْوَد؟ ای گرمیِ تو بیحَد
ای مَحْو شده در تو، هم گَرَمم و هم سَردَم
در کاسِ تو افتادم، کَزْ بادهٔ تو شادم
در طاسِ تو افتادم، چون مُهرهٔ آن نَردَم
ساکِن شَوَم از گفتن، گَر اوم نَشوراند
زیرا که سَوار است او، من در قَدَمَش گردم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.