۳۰۹ بار خوانده شده
داغ عشقم، نیست الفت با تنآسانی مرا
پیچ وتاب شعله باشد نقش پیشانی مرا
بیسبب در پردهٔ اوهام لافی داشتم
شد نفس آخربه لب انگشت حیرانی مرا
از نفس بر خویش میلرزد بنای غنچهام
نیست غیر از لبگشودن سیل ویرانی مرا
خلعت خونیندلان تشریف دردی بیش نیست
بس بود چون غنچه زخم دلگریبانی مرا
رازداریها به معنیکوس شهرت بوده است
چون حیا ازپوشش عیب است عریانی مرا
پر سبکروحم زفکر سخت جانی فارغم
چون شرر در سنگ نتوانکرد زندانی مرا
گرد بیتاب از طواف دامنی محروم نیست
زد به صحرای جنون آخرپریشانی مرا
همچو موجم سودن دست ندامت آبکرد
بعد ازین همکاش بگدازد پشیمانی مرا
میروم از خویش در اندیشهٔ باز آمدن
همچو عمر رفته یارب برنگردانی مرا
غیر الفت برنتابد صافی آیینهام
میکند تا خار و خس در دیده مژگانی مرا
این چمن یارب به خون غلتیدهٔ بیدادکیست
کرد حیرانی چوشبنم چشم قربانی مرا
جلوه مشتاقم بهشت ودوزخم منظورنیست
میروم از خویش در هرجاکه میخوانیمرا
چون شرارم ساز پیدایی حیا ارشادکرد
یعنی از خود چشم پوشانید عریانی مرا
میرود از موج بر باد فنا نقش حباب
تیغ خونخوارست بیدل چین پیشانی مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
پیچ وتاب شعله باشد نقش پیشانی مرا
بیسبب در پردهٔ اوهام لافی داشتم
شد نفس آخربه لب انگشت حیرانی مرا
از نفس بر خویش میلرزد بنای غنچهام
نیست غیر از لبگشودن سیل ویرانی مرا
خلعت خونیندلان تشریف دردی بیش نیست
بس بود چون غنچه زخم دلگریبانی مرا
رازداریها به معنیکوس شهرت بوده است
چون حیا ازپوشش عیب است عریانی مرا
پر سبکروحم زفکر سخت جانی فارغم
چون شرر در سنگ نتوانکرد زندانی مرا
گرد بیتاب از طواف دامنی محروم نیست
زد به صحرای جنون آخرپریشانی مرا
همچو موجم سودن دست ندامت آبکرد
بعد ازین همکاش بگدازد پشیمانی مرا
میروم از خویش در اندیشهٔ باز آمدن
همچو عمر رفته یارب برنگردانی مرا
غیر الفت برنتابد صافی آیینهام
میکند تا خار و خس در دیده مژگانی مرا
این چمن یارب به خون غلتیدهٔ بیدادکیست
کرد حیرانی چوشبنم چشم قربانی مرا
جلوه مشتاقم بهشت ودوزخم منظورنیست
میروم از خویش در هرجاکه میخوانیمرا
چون شرارم ساز پیدایی حیا ارشادکرد
یعنی از خود چشم پوشانید عریانی مرا
میرود از موج بر باد فنا نقش حباب
تیغ خونخوارست بیدل چین پیشانی مرا
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.