هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و فلسفی است که از عشق، حیرت، رنج‌های عشقی و تأملات درونی سخن می‌گوید. شاعر از مفاهیمی مانند آینه، حسرت، و طبیعت برای بیان احساسات خود استفاده کرده و به مسائلی مانند عشق پنهان، حیرت در برابر معشوق، و رنج‌های روحی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی احساسی دارد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۲

به‌گلشنی‌که دهم عرض شوخی او را
تحیرآینهٔ رنگ می‌کند بو را

خموش‌گشتم و اسرار عشق پنهان نیست
کسی چه چاره‌کند حیرت سخنگو را

سربریده‌هم‌اینجا چوشمع بیخواب‌است
مگر به بالش داغی نهیم پهلو را

ندانم از اثرکوشش کدام دل است
که می‌کشند به پابوس یارگیسو را

چه ممکن است نگرددکباب حیرانی
نموده‌اند به آیینه جلوة او را

به سینه تا نفسی هست‌، مشق حسرت‌کن
امل به رنگ‌کشیده‌ست خامهٔ مو را

غبار آینه‌گشتی‌، غبار دل مپسند
مکن به زشتی روجمع، زشتی خورا

اگر به خوان فلک فیض نعمتی می‌بود
نمی‌نمود هلال استخوان‌ پهلو را

دمی به یاد خیال تو سر فرو بردم
به آفتاب رساندم دماغ زانو را

گرفته است سویدا سواد دل بیدل
تصرفی‌ست درین دشت چشم آهو را
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.