هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به سفر و رسیدن به معشوق یا مقصود نهایی سخن میگوید. او از جدایی و درد فراق مینالد، اما در عین حال، با امید و عزم راسخ به سوی مقصد خود پیش میرود. شاعر از تشبیهات و استعارات زیبا برای بیان احساسات خود استفاده میکند و در نهایت، از عشق به عنوان نیروی محرکهی زندگی خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارات و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۵۵
ای خواجه سَلامُ عَلَیک، من عَزمِ سَفَر دارم
وَزْبامِ فَلَک، پنهان، من راه گُذَر دارم
جانْ عَزم سَفَر دارد، تا مَعْدن و اصلِ خود
زانسو که نَظَر بَخشَد، آن سویْ نَظَر دارم
نَک میکَشَدم سَیلَم، آن سوی که بُد مَیلَم
کَزْ فُرقَتِ آن دریا، بس گَرم جِگَر دارم
می تازم تُرکانه، تا حَضرتِ خاقانی
کَزْ وِیْ مَثَلِ خَرگَهْ، صد بَندِ کَمَر دارم
چون سایه فَنا گردم در تابشِ خورشیدی
کَنْدَر پِیِ او دایمْ من سَیْرِ قَمَر دارم
چون لَعْل زِ خورشیدش، جُز گرمی و جُز تابش
منْ فَرِّ دِگَر گیرم، منْ عشقِ دِگَر دارم
گَر بِشْکَنَد این جَوْزَم، هم مَغزم و هم نَغْزم
وَرْ بِشْکَنَدم چون نِی، صد قَند(و) شِکَر دارم
چون سَروَم و چون سوسن، هم بَسته، هم آزادم
چون سنگم و چون آهن، در سینه شَرَر دارم
یا مَن هُوَ فی قَلْبی، یَسْبی اَدَبی یَسْبی
حَسْبی اَبَدا حَسْبی، آنْچ از تو به بَر دارم
مولایَ فَنی صَبْری، لا تَخْرُجُ مِنْ صَدْری
لا تَبْعُدُ نَسْتَبْری، کَزْ هَجْر ضَرَر دارم
ای عشق صَلا گفتی میآیم، بِسْمِ اللّهْ
آخِر به چه آرامَم، گَر از تو حَذَر دارم؟
گَر در دلِ تابوتَمْ مِهْر تو بُوَد قوتَم
قُوتِ مَلَکی دارم، گَر شکلِ بَشَر دارم
آفندی کلیتیشی کالیسو کیتیشی
شیلیسو نسندیشی دل زیر و زَبَر دارم
افندی مناخوسی بویسی کلیمو بویسی
تینما خو نتیلوسی یادِ تو سَمَر دارم
باقیش بِفَرما تو، ای خُسروِ دریاخو
بَستَم چو صَدَف من لب، یعنی که گُهَر دارم
وَزْبامِ فَلَک، پنهان، من راه گُذَر دارم
جانْ عَزم سَفَر دارد، تا مَعْدن و اصلِ خود
زانسو که نَظَر بَخشَد، آن سویْ نَظَر دارم
نَک میکَشَدم سَیلَم، آن سوی که بُد مَیلَم
کَزْ فُرقَتِ آن دریا، بس گَرم جِگَر دارم
می تازم تُرکانه، تا حَضرتِ خاقانی
کَزْ وِیْ مَثَلِ خَرگَهْ، صد بَندِ کَمَر دارم
چون سایه فَنا گردم در تابشِ خورشیدی
کَنْدَر پِیِ او دایمْ من سَیْرِ قَمَر دارم
چون لَعْل زِ خورشیدش، جُز گرمی و جُز تابش
منْ فَرِّ دِگَر گیرم، منْ عشقِ دِگَر دارم
گَر بِشْکَنَد این جَوْزَم، هم مَغزم و هم نَغْزم
وَرْ بِشْکَنَدم چون نِی، صد قَند(و) شِکَر دارم
چون سَروَم و چون سوسن، هم بَسته، هم آزادم
چون سنگم و چون آهن، در سینه شَرَر دارم
یا مَن هُوَ فی قَلْبی، یَسْبی اَدَبی یَسْبی
حَسْبی اَبَدا حَسْبی، آنْچ از تو به بَر دارم
مولایَ فَنی صَبْری، لا تَخْرُجُ مِنْ صَدْری
لا تَبْعُدُ نَسْتَبْری، کَزْ هَجْر ضَرَر دارم
ای عشق صَلا گفتی میآیم، بِسْمِ اللّهْ
آخِر به چه آرامَم، گَر از تو حَذَر دارم؟
گَر در دلِ تابوتَمْ مِهْر تو بُوَد قوتَم
قُوتِ مَلَکی دارم، گَر شکلِ بَشَر دارم
آفندی کلیتیشی کالیسو کیتیشی
شیلیسو نسندیشی دل زیر و زَبَر دارم
افندی مناخوسی بویسی کلیمو بویسی
تینما خو نتیلوسی یادِ تو سَمَر دارم
باقیش بِفَرما تو، ای خُسروِ دریاخو
بَستَم چو صَدَف من لب، یعنی که گُهَر دارم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.