هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای عاطفی شاعر می‌پردازد که در غیاب معشوق، مانند شمع ضعیف و بی‌رنگ شده است. شاعر از ضعف‌ها، عجزها و رنج‌های خود سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند حرص، آزادی، رهایی و دشمنی اشاره می‌کند. همچنین، او از زندگی سخت و پیچیده‌ای که دارد، گلایه می‌کند و در نهایت به امید بازگشت به خود حقیقی و دریافت پیام دلدار اشاره دارد.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر، نیاز به درک و تجربه‌ی بالایی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج‌های عاطفی و اجتماعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۴

بی‌توچون شمع زضعف تن ما
رنگ ما خفت به‌پیراهن ما

نقش پاییم ادب‌پرور عجز
مژه خم می‌شود از دیدن ما

خاک ما گرد قیامت دارد
حذر از آفت شوراندن ما

زندگی طعمهٔ کلفت‌گردید
رشته‌ها خورده‌گره خوردن ما

حرص مضمون رهایی فهمید
دل به اسباب جهان بستن ما

فکر آزادگی آزادی برد
سرگریبان زده از دامن ما

اگر این است سلوک احباب
دشمن ما نبود دشمن ما

خلعت آرای سحر عریانی‌ست
چاک دوزید به پیراهن ما

آفت اندوختنی می‌خواهد
برق‌مانیست مگرخرمن‌ما

آخر انجام رعونت چون شمع
می‌کشد تار رگ‌گردن ما

قاصد آورد پیام دلدار
بازگردید ز خود رفتن ما

بیدل آخر ز چه خورشیدکم است
این چراغ به نفس روشن ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.