هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از خداوند می‌خواهد که نور حقیقت را در چشم‌هایش جای دهد و جمال معشوق را به اندازه انتظارش نشان دهد. او اظهار می‌کند که هیچ نشانی از شادی یا عطر بهار ندارد و گم‌گشته است. از خدا می‌خواهد که آیینه‌اش را به او نشان دهد و با حیرت به عنوان شفیع گناهکاران تنها راه نجات را می‌داند. در پایان، به حق چشمان بیدل از خدا می‌خواهد که آن لقا (دیدار) را به او نشان دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۱

خداوندا به آن نور نظر در دیده جا بنما
به قدر انتظار ما جمال مدعا بنما

نه رنگی از طرب‌داریم و نی ازخرمن بویی
چمن‌گم‌کرده‌ایم آیینهٔ ما را به ما بنما

شفیع‌جرم مهجوران‌به‌جز حیرت‌چه می‌باشد
به حق دیدهٔ بیدل‌که ما را آن لقا بنما
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.