هوش مصنوعی:
این شعر به بیان درد و رنج انسان در جهان پر از آشوب و جنون میپردازد. شاعر از تلاشهای بیثمر، دوری از معبود حقیقی، و رنجهای ناشی از تعلقات دنیوی سخن میگوید. همچنین، به انتقاد از خودپرستی و فضولپردازی در جامعه اشاره دارد و از ضعف و ناتوانی انسان در برابر مصائب زندگی مینالد.
رده سنی:
18+
محتوا دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، برخی از انتقادات اجتماعی موجود در متن ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۲۵۶
جهانگرفت غبار جنون تلاشی ما
چوصبح تاختبهگردون جگرخراشی ما
حریرکسوت تنزیه فال شوخی زد
به بوی پیرهن آمیخت بدقماشی ما
دل از تعلق اسباب قطع راحتکرد
نفس به نالهکشید از قفس تراشی ما
نداشت گرد دگر آستان یکتایی
خیال قرب شد احکام دور باشی ما
چه ظلم داشت درین انجمن تمیز فضول
که خودپرست عیانکرد خواجه تاشی ما
کسی مباد خجل از تعلق اغراض
عرق به جبهه دماند از نیاز پاشی ما
در آتشیم چو شمع از ضعیفی طاقت
که رنگ رفته نجستهست از حواشی ما
به هر زمینکه فتادیم برنخاست غبار
جهات تنگ شد از پهلوی فراشی ما
ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل
قدح در آبگهر زد ادب معاشی ما
چوصبح تاختبهگردون جگرخراشی ما
حریرکسوت تنزیه فال شوخی زد
به بوی پیرهن آمیخت بدقماشی ما
دل از تعلق اسباب قطع راحتکرد
نفس به نالهکشید از قفس تراشی ما
نداشت گرد دگر آستان یکتایی
خیال قرب شد احکام دور باشی ما
چه ظلم داشت درین انجمن تمیز فضول
که خودپرست عیانکرد خواجه تاشی ما
کسی مباد خجل از تعلق اغراض
عرق به جبهه دماند از نیاز پاشی ما
در آتشیم چو شمع از ضعیفی طاقت
که رنگ رفته نجستهست از حواشی ما
به هر زمینکه فتادیم برنخاست غبار
جهات تنگ شد از پهلوی فراشی ما
ز نشئهٔ می تمکین ما مگو بیدل
قدح در آبگهر زد ادب معاشی ما
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.