۴۷۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۶۷

این شکل که من دارم ای خواجه کِه را مانَم؟
یک لحظه پَری شکلَم، یک لحظه پَری خوانَم

در آتشِ مُشتاقی، هم جَمعَم و هم شَمعَم
هم دودم و هم نورم، هم جمع و پَریشانَم

جُز گوشِ رَبابِ دل، از خشمْ نَمالَم من
جُز چَنگِ سعادت را از زَخْمه نَرنجانَم

چون شِکَّر و چون شیرم، با خود زَنَم و گیرم
طَبْعَم چو جُنون آرَد، زَنجیرْ بِجُنبانَم

ای خواجه چه مُرغَم من، نی کَبکَم و نی بازَم
نی خوبَم و نی زشتَم، نی اینَم و نی آنَم

نی خواجهٔ بازارم، نی بُلبُلِ گُلْزارم
ای خواجه تو نامَمْ نِهْ، تا خویش بِدان خوانَم

نی بندهٔ نه آزادم، نی مومْ نه پولادم
نی دل به کسی دادم، نی دِلْبَرِ ایشانَم

گَر در شَرَم و خیرم، از خود نه‌‌‌‌‌ام ‌از غیرم
آن سو که کَشَد آن کَس، ناچار چُنان رانَم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.