هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از حالت مستی و بیخبری خود سخن میگوید. او از یاران خود جدا شده و در حالتی سرگشته و بیهدف قرار دارد. با دیدن روی معشوق، حالش دگرگون میشود و احساس تازگی میکند، اما همچنان در حالت سرگشتگی به سر میبرد. او از کوزهای مینوشد که از رازهای آن بیخبر است.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از مفاهیمی مانند مستی و سرگشتگی نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۷۱
مَخْمورم پُرخواره، اندازه نمیدانم
جُز شیوهٔ آن غَمْزهٔ غَمّازه نمیدانم
یاران بِخَبَر بودند، دروازه بُرون رفتند
من بیرَهْ و سَرمَستَم، دروازه نمیدانم
آوازهٔ آن یاران، چون مُشکْ جهان پُر شُد
ز آواز بِشَد عقلم، آوازه نمیدانم
تا رویِ تو را دیدم من هَمچو گُلِ تازه
گشتم خَرِف و کُهنه، اَرْ تازه نمیدانم
گویند که لُقمان را، یک کازهٔ تَنگی بُد
زین کوزه مَیی خوردم، کان کازه نمیدانم
جُز شیوهٔ آن غَمْزهٔ غَمّازه نمیدانم
یاران بِخَبَر بودند، دروازه بُرون رفتند
من بیرَهْ و سَرمَستَم، دروازه نمیدانم
آوازهٔ آن یاران، چون مُشکْ جهان پُر شُد
ز آواز بِشَد عقلم، آوازه نمیدانم
تا رویِ تو را دیدم من هَمچو گُلِ تازه
گشتم خَرِف و کُهنه، اَرْ تازه نمیدانم
گویند که لُقمان را، یک کازهٔ تَنگی بُد
زین کوزه مَیی خوردم، کان کازه نمیدانم
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.