هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رهایی از زنجیرها و بندهای زندگی سخن میگوید. او از تلاشهای خود برای فرار از تقدیر و سرنوشت میگوید و بیان میکند که چگونه از دامهای زندگی مانند تزویر، تقدیر، و دغدغههای روزمره رهایی یافته است. او به مرگ و زندگی نگاهی فلسفی دارد و از رهایی از ترسها و وابستگیها سخن میگوید.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ، تقدیر، و رهایی از وابستگیها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۴۷۲
دِگَربار، دِگَربار، زِ زنجیر بِجَستم
از این بَند و از این دامِ زَبون گیر بِجَستم
فَلَک پیرِ دوتایی، پُر از سِحْر و َدغایی
به اِقْبالِ جوانِ تو از این پیر بِجَستم
شب و روز دَویدم، زِ شب و روز بُریدم
وَزین چَرخ بِپُرسید، که چون تیر بِجَستم
من از غُصّه چه تَرسَم؟ چو با مرگْ حَریفَم
زِ سَرهنگ چه تَرسَم؟ چو از میر بِجَستم
به اندیشه فروبُرد مرا عقلْ چهل سال
به شَصت و دو شُدم صید و زِ تَدبیر بِجَستم
زِ تَقدیرْ همه خَلْق، کَر و کور شُدسْتَند
زِکَرّ و فَرِ تَقدیر و زِ تقدیر بِجَستم
بُرون پوستْ درون دانه، بُوَد میوه گرفتار
ازان پوست وَزان دانه چو اَنْجیر بِجَستم
زِ تاخیر بُوَد آفت و تعجیل ز شیطان
زِ تَعْجیل دِلَم رَست و زِ تاخیر بِجَستم
زِ خون بود غذا اوَّل و آخِر شُد خونْ شیر
چو دندانِ خِرَد رُست، از آن شیر بِجَستم
پِیِ نان بِدَویدم یکی چند به تَزویر
خدا داد غذایی که زِ تَزویر بِجَستم
خَمُش باش، خَمُش باش، به تَفْصیل مَگو بیش
زِ تفسیر بگویم زِ تَفِ سیر بِجَستم
از این بَند و از این دامِ زَبون گیر بِجَستم
فَلَک پیرِ دوتایی، پُر از سِحْر و َدغایی
به اِقْبالِ جوانِ تو از این پیر بِجَستم
شب و روز دَویدم، زِ شب و روز بُریدم
وَزین چَرخ بِپُرسید، که چون تیر بِجَستم
من از غُصّه چه تَرسَم؟ چو با مرگْ حَریفَم
زِ سَرهنگ چه تَرسَم؟ چو از میر بِجَستم
به اندیشه فروبُرد مرا عقلْ چهل سال
به شَصت و دو شُدم صید و زِ تَدبیر بِجَستم
زِ تَقدیرْ همه خَلْق، کَر و کور شُدسْتَند
زِکَرّ و فَرِ تَقدیر و زِ تقدیر بِجَستم
بُرون پوستْ درون دانه، بُوَد میوه گرفتار
ازان پوست وَزان دانه چو اَنْجیر بِجَستم
زِ تاخیر بُوَد آفت و تعجیل ز شیطان
زِ تَعْجیل دِلَم رَست و زِ تاخیر بِجَستم
زِ خون بود غذا اوَّل و آخِر شُد خونْ شیر
چو دندانِ خِرَد رُست، از آن شیر بِجَستم
پِیِ نان بِدَویدم یکی چند به تَزویر
خدا داد غذایی که زِ تَزویر بِجَستم
خَمُش باش، خَمُش باش، به تَفْصیل مَگو بیش
زِ تفسیر بگویم زِ تَفِ سیر بِجَستم
وزن: مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.