هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی به موضوعاتی مانند رهایی از تعلقات دنیوی، انتقاد از غرور و خودبینی، و بیان دردهای روحی و عرفانی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند قفس، غبار هرزه‌تازی، و شمع، حالات درونی انسان و جدال او با هوس‌های دنیوی را به تصویر می‌کشد. در نهایت، شعر بر ضرورت گذر از تعلقات و رسیدن به آزادی روحانی تأکید دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بالاتری دارد و ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا ناملموس باشد. همچنین، برخی از استعاره‌های پیچیده‌ی شعر برای درک کامل، به دانش ادبی نسبتاً بالایی نیاز دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۷

تعلق بود سیر آهنگ چندین نوحه‌سازی‌ها
قفس آموخت ما را صنعت قانون نوازیها

جهانی را غرور جاه‌کرد از فکر خود غافل
گریبانها ته پا آمد از دامن طرازیها

غنادردسر اسباب بردارد؟ محال است این
گذشتن نگذرد از آب تیغ بی‌نیازیها

درتن دشت هوس یارب چه‌گوهر درگره بستم
عرق شد مهرهٔ‌گل از غبار هرزه‌تازیها

جنون مشرب شمع است یکسرساز این محفل
جهانی می‌خورد آب از تلاش خودگدازیها

کمال از خجلت عرض تعین آب می‌گردد
خوشاگنجی‌که در ویرانه دارد خاکبازیها

به اقبال ادب‌گر نسبتی داری مهیاکن
گریبانی که از سر نگذرد گردن فرازیها

تو با ساز تعلق درگذشتی از امل بیدل
ندارد رشتهٔ کس بی‌گسستن این درازیها
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.