هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از بیدل دهلوی، با تصاویر شاعرانه و استعارههای پیچیده، به توصیف عشق، زیبایی، و حالات روحی شاعر میپردازد. مضامینی مانند شوق، اضطراب، جمال معشوق، و مفاهیم عرفانی مانند حیرانی و تغافل در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و مفاهیم آن ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۳۳۸
تا از آن پای نگارین بوسهایکرد انتخاب
جام در موج شفق زد حلقهٔ چشم رکاب
تا به بحر شوق چونگرداب دارم اضطراب
نیست نقش خاتم من جز نگین ییچ و تاب
از دهان بینشانت هیچ نتوان دم زدن
سوختم زین معنی موهوم خاموش جواب
جامگل را از می رنگت جگر چون لاله داغ
وز نگاهت شیشهٔ می را نفس چو شبنم آب
صفحهٔگلشن نبندد نقش رنگت در خیال
ساغر نرگس نبیند نشئهٔ چشمت به خواب
خنده لبریز ملاحت، جلوه مالامال حسن
ناز سرشار جفاها، غمزه مخمور عتاب
سایهپردازی تغافلهای خورشید است و بس
گر تو از رخ پرده برگیریکه میگردد نقاب؟
ناله را آسوده نتوان دید درکیش وفا
بهکهکمگردد دعای دردمندان مستجاب
درگلستانیکه رنگ از چهرهٔ من میریختند
گشت هر برگ خزان آیینهدار آفتاب
تا هوایی در سرم پیچید از خود میروم
گردبادم دارم از سرگشتگی پا در رکاب
شبنم لطفکریمان جهان برق است و بس
غیر آتشنیست در سرچشمهٔخورشید آب
عالم امن است حیرانی مژه بر هم زدن
خانهها زافتادن دیوار میگردد خراب
معجز خوبی نگربیدلکه هنگام سخن
لعل خاموشش کشید از غنچهٔگوهرگلاب
جام در موج شفق زد حلقهٔ چشم رکاب
تا به بحر شوق چونگرداب دارم اضطراب
نیست نقش خاتم من جز نگین ییچ و تاب
از دهان بینشانت هیچ نتوان دم زدن
سوختم زین معنی موهوم خاموش جواب
جامگل را از می رنگت جگر چون لاله داغ
وز نگاهت شیشهٔ می را نفس چو شبنم آب
صفحهٔگلشن نبندد نقش رنگت در خیال
ساغر نرگس نبیند نشئهٔ چشمت به خواب
خنده لبریز ملاحت، جلوه مالامال حسن
ناز سرشار جفاها، غمزه مخمور عتاب
سایهپردازی تغافلهای خورشید است و بس
گر تو از رخ پرده برگیریکه میگردد نقاب؟
ناله را آسوده نتوان دید درکیش وفا
بهکهکمگردد دعای دردمندان مستجاب
درگلستانیکه رنگ از چهرهٔ من میریختند
گشت هر برگ خزان آیینهدار آفتاب
تا هوایی در سرم پیچید از خود میروم
گردبادم دارم از سرگشتگی پا در رکاب
شبنم لطفکریمان جهان برق است و بس
غیر آتشنیست در سرچشمهٔخورشید آب
عالم امن است حیرانی مژه بر هم زدن
خانهها زافتادن دیوار میگردد خراب
معجز خوبی نگربیدلکه هنگام سخن
لعل خاموشش کشید از غنچهٔگوهرگلاب
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.