۱۰۰۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۷۵

بِجوشید، بِجوشید، که ما بَحرِ شِعاریم
به جُز عشق، به جُز عشق، دِگَر کار نداریم

دَرین خاک، دَرین خاک، دَرین مَزرعهٔ پاک
به جُز مِهْر، به جُز عشق، دِگَر تُخم نکاریم

چه مَستیم، چه مَستیم از آن شاهْ که هستیم
بیایید، بیایید، که تا دست بَرآریم

چه دانیم، چه دانیم که ما دوشْ چه خوردیم؟
که امروز، همه روز، خَمیریم و خُماریم

مَپُرسید، مَپُرسید زِ اَحْوالِ حقیقت
که ما باده پَرَستیم، نه پیمانه شُماریم

شما مَست نگشتید، وَزان باده نخوردید
چه دانید، چه دانید که ما در چه شکاریم؟

نَیُفتیم بَرین خاک، سِتان، ما نه حَصیریم
بَرآییم بَرین چَرخْ، که ما مَردِ حِصاریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.