هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از رهایی از مشکلات و دشواریهای زندگی سخن میگوید. او از رهایی از وهم، مکر دنیا، حرص و طمع، و بیماریها صحبت میکند و به رهایی از توبه و غمهای گذشته اشاره میکند. شاعر همچنین از رهایی از عشق و علم دنیوی و ثروت مادی سخن میگوید و در نهایت به رهایی از تاریکی و دزدان اشاره میکند.
رده سنی:
18+
این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رهایی از توبه و عشق دنیوی نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۴۷۸
اَلْمِنَّهُ لِلَهْ که زِ پیکار رَهیدیم
زین وادیِ خَم در خَم پُرخار رَهیدیم
زین جانِ پُر از وَهْم کَژْاندیشه گُذشتیم
زین چَرخُ پُر از مَکْرِ جِگَرخوار رَهیدیم
دُکّانِ حَریصانْ به دَغَلْ رَختِ همه بُرد
دُکّانْ بِشِکَستیم و از آن کارْ رَهیدیم
در سایهٔ آن گُلْشَنِ اِقْبال بِخُفتیم
وَزْ غَرقهٔ آن قُلْزُمِ زَخّار رَهیدیم
بی اسبْ همه فارِس و بیمیْ همه مَستیم
از ساغَر و از مِنَّتِ خَمّار رَهیدیم
ما توبه شِکَستیم و بِبَستیم دو صد بار
دیدیم مَهِ توبه، به یک بار رَهیدیم
زان عیسیِ عُشّاق و زِ اَفْسونِ مَسیحَش
از عِلَّت و قارورِه و بیمار رَهیدیم
چون شاهِدِ مَشهور بیاراست جهان را
از شاهِد و از بَردهٔ بُلْغار رَهیدیم
ای سال چه سالی تو، که از طالِع خوبَت
زَافْسانهٔ پار و غَمِ پیرار رَهیدیم
در عشقْ زِ سه روزه و از چِلّه گُذشتیم
مَذْکور چو پیش آمد، از اَذْکار رَهیدیم
خاموش کَزین عشق و ازین عِلْمِ لَدُنّیش
از مدرسه و کاغذ و تکرار رَهیدیم
خاموش کَزین کان و از این گنجِ اِلهی
از مَکْسَبه و کیسه و بازار رَهیدیم
هین، خَتمْ بَرین کُن، که چو خورشید بَرآمَد
ازحارِس و از دُزد و شبِ تار رَهیدیم
زین وادیِ خَم در خَم پُرخار رَهیدیم
زین جانِ پُر از وَهْم کَژْاندیشه گُذشتیم
زین چَرخُ پُر از مَکْرِ جِگَرخوار رَهیدیم
دُکّانِ حَریصانْ به دَغَلْ رَختِ همه بُرد
دُکّانْ بِشِکَستیم و از آن کارْ رَهیدیم
در سایهٔ آن گُلْشَنِ اِقْبال بِخُفتیم
وَزْ غَرقهٔ آن قُلْزُمِ زَخّار رَهیدیم
بی اسبْ همه فارِس و بیمیْ همه مَستیم
از ساغَر و از مِنَّتِ خَمّار رَهیدیم
ما توبه شِکَستیم و بِبَستیم دو صد بار
دیدیم مَهِ توبه، به یک بار رَهیدیم
زان عیسیِ عُشّاق و زِ اَفْسونِ مَسیحَش
از عِلَّت و قارورِه و بیمار رَهیدیم
چون شاهِدِ مَشهور بیاراست جهان را
از شاهِد و از بَردهٔ بُلْغار رَهیدیم
ای سال چه سالی تو، که از طالِع خوبَت
زَافْسانهٔ پار و غَمِ پیرار رَهیدیم
در عشقْ زِ سه روزه و از چِلّه گُذشتیم
مَذْکور چو پیش آمد، از اَذْکار رَهیدیم
خاموش کَزین عشق و ازین عِلْمِ لَدُنّیش
از مدرسه و کاغذ و تکرار رَهیدیم
خاموش کَزین کان و از این گنجِ اِلهی
از مَکْسَبه و کیسه و بازار رَهیدیم
هین، خَتمْ بَرین کُن، که چو خورشید بَرآمَد
ازحارِس و از دُزد و شبِ تار رَهیدیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.