هوش مصنوعی: این شعر از بیدل دهلوی، بیانگر احساسات عمیق شاعر دربارهٔ شکست، ناامیدی، و از دست دادن است. تصاویر شاعرانه مانند ریختن گل‌ها، آتش، و خاکستر، نمادهایی از نابودی و ویرانی هستند. شاعر از دست دادن عشق، آبرو، و آرزوهایش را با زبانی غنی و استعاری توصیف می‌کند.
رده سنی: 18+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، همراه با تصاویر پیچیده و استعاری، درک این شعر را برای خوانندگان جوان دشوار می‌سازد. همچنین، موضوعات غم‌انگیز و ناامیدی ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۴۱۱

د‌ی ترنگی از شکست ساغرم ‌کل ‌کرد و ریخت
ششجهت ‌کیفیت چشم ترم‌ گل‌ کرد و ریخت

شب چو شمعم وعدهٔ دیدار در آتش نشاند
تا سحر آیینه از خاکسترم‌گل‌کرد و ریخت

خلوت رازم بهشت غیرت طاووس‌ گشت
رنگها چون حلقه بیرون درم‌ گل‌کرد و ریخت

تا تجرد از اثر پرداخت اجزای مرا
سایه همچون ‌مو، ز جسم‌لاغری ‌گل ‌کرد و ریخت

ای هوس دیگر چه دکان قیامت چیدنست
برکف خونی‌که چون‌گل در برم‌ گل‌کرد و ریخت

سیر این باغم‌کفیل یک سحر فرصت نبود
خنده واری تاگریبان بر درم‌گل‌کرد و ریخت

سرنگون شرم عصیان را چه عزت‌،‌ کو وقار
آبروی من ز دامان ترم ‌گل ‌کرد و ریخت

داغم از اوج و حضیض دستخاه انفعال
بر فلک‌هم یک‌عرق‌وار اخترم گل‌کرد و ریخت

سعی مژگان جز ندامت‌ساز پروازی نداشت
بسکه ماندم نارسا اشک از پرم‌ گل‌ کرد و ریخت

صفحه‌ام یاد که آتش زد که تا مژگان زدن
صد نگاه واپسین از پیکرم گل کرد و ریخت

هیچ فردوسی به سامان دل خرسند نیست
خاک هم ‌گر خواست ریزد بر سرم گل کرذ و ریخت

تا بپوشم بیدل آن‌گنجی‌که در دل داشتم
عالم ویرانی از بام و درم گل کرد و ریخت
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.