هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و عرفانی شاعر می‌پردازد که از عشق، حسرت، حیرت و رنج‌های روحی سخن می‌گوید. شاعر از نمادهایی مانند فرهاد، مجنون، آیینه و دریا استفاده می‌کند تا مفاهیمی مانند عشق ناکام، جستجوی حقیقت و رازهای هستی را بیان کند. شعر پر از تصاویر شاعرانه و استعاره‌های عمیق است که احساسات پیچیده انسانی را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مضامین عاشقانه‌ی سنگین نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۴۲۸

ز آهم نخل حسرت شعله بالاست
چراغ مرده را آتش مسیحاست

به خاموشی سر هر مو زبانی‌ست
ز حیرت جوهر آیینه‌گویاست

دل فرهاد آب تیغ‌ کوه است
سر مجنون گل دامان صحراست

رموز دل توان خواند از جبینم
مثال هرکس از آیینه پیداست

زبان لال‌است‌، حیرانم‌جه می‌گفت
طلب‌ خون‌ شد نمی‌دانم چه می‌خواست

مشو غافل ز رمز هستی من
شکست این حباب آغوش دریاست

بساط حیرت آیینه داریم
جبین عجز فرش خانهٔ ماست

نه‌تنها ما و تو داغ جنونیم
فلک هم حلقه‌ای از دود سوداست

جهان نیرنگ حسن بی‌نشانیست
اگر آیینه گردی سادگیهاست

هوس تعبیری خواب امل چند
ز فرصت غافلی امروز فرداست

درین محفل گداز اشک شمعیم
نشاط از هرکه باشدکاهش از ماست

به دریای الم بیدل حبابیم
بنای ما به آب دیده برپاست
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.