هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند عشق، رهایی از تعلقات دنیوی، و پذیرش سرنوشت می‌پردازد. شاعر از باده و عشق به عنوان نمادهایی برای رهایی از غم و اندوه استفاده می‌کند و تأکید می‌کند که انسان باید از تعلقات دنیوی بگذرد و به سرنوشت خود تسلیم شود. او همچنین به نقش ازل و تقدیر اشاره می‌کند و بیان می‌کند که انسان نمی‌تواند از نقش ازل جدا شود.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادهایی مانند باده و عشق ممکن است نیاز به بلوغ فکری و تجربه بیشتری برای درک کامل داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۸۴

بِشْکَن قَدَحِ باده که امروز چُنانیم
کَزْ توبه شِکَستنْ سَرِ توبه شِکَنانیم

گَر باده فَنا گشت، فَنا بادهٔ ما بَسْ
ما نیکْ بَدانیم گَرین رنگ ندانیم

باده زِ فَنا دارد آن چیز که دارد
گَر باده بِمانیم، از آن چیز نَمانیم

از چیزیِ خود بُگْذر ای چیز، به ناچیز
کین چیز نه پَرده‌ست؟ نه ما پَرده دَرانیم؟

با غَمْزهٔ سَرمَستِ تو میریم و اسیریم
با عشقِ جوان بَختِ تو، پیریم و جوانیم

گفتی‌ چه دهی پَند؟ وَزین پَند چه سود است؟
کان نَقْشْ که نَقّاش اَزَل کرد، هَمانیم

این پَندِ من از نَقْشِ اَزَل هیچ جدا نیست
زین نَقْشْ بدان نَقْشِ اَزَلْ فرق ندانیم

گفتی که جُدا مانده‌یی از بَرِ معشوق
ما در بَرِ معشوق زِ انْدُه در اَمانیم

معشوقْ درختی‌‌‌ست ‌که ما از بَرِ اوییم
از ما بَرِ او دور شود، هیچ نمانیم

چون هیچ نمانیم، زِ غَم هیچ نَپیچیم
چون هیچ نَمانیم، هم اینیم و هم آنیم

شادی شود آن غَمْ که خوریمَش چو شِکَر خوش
ای غَم بَرِ ما آی، که اِکْسیرِ غَمانیم

چون بَرگ خورَد پیله، شود بَرگْ بَریشَم
ما پیلهٔ عشقیم، که‌‌ بی‌‌بَرگِ جهانیم

ماییم در آن وقت که ما هیچ نمانیم
آن وقت که پا نیست شود، پایْ دَوانیم

بَستیم دَهانِ خود و باقیِّ غَزَل را
آن وقت بگوییم، که ما بَسته دَهانیم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.